جدول جو
جدول جو

معنی غداره

غداره
مؤنث واژۀ غدار، بسیار غدر کننده، بی وفا، خائن، حیله گر، فریب کار
تصویری از غداره
تصویر غداره
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غداره

غداره

غداره
پارسی تازی گشته غداره ششلول (واژه ای غداره در پارسی ریشه سنسکریت دارد و برابر است با تیر پیکان که به گونه بیل ساخته میشده است و سپس به گونه ای از دشنه پهن نیز غداره گفته شده واژه خویشاوند آن غدر و غدرک یا گدرک است) مونث غدار پیمان شکن زن، فریبکار زن پس مانده باز مانده
فرهنگ لغت هوشیار

غداره

غداره
مأخوذ از «کتاره» هندی، سلاحی شبیه به شمشیر اما پهن و راست، پیکان پهن، پیکان نیزه، غدره، غدرک
غداره
فرهنگ فارسی معین

غداره

غداره
صاحب منتهی الارب به معنی گیسوی بافته و غدیره آورده و جمع آن را غدائر ذکر کرده، و این معنی در دیگر قوامیس عرب دیده نشد
لغت نامه دهخدا

غداره

غداره
آنچه سپس گذارند آن را. (منتهی الارب) (آنندراج). هرچیزی که آن را ترک کنند و باقی گذارند. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

غداره

غداره
مؤنث غدار. (منتهی الارب). زن بیوفا و فریبنده. (ناظم الاطباء) ، سنون غداره، سالهایی که پرباران باشد و سبزه کم روید. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

غداره

غداره
پیکان پهن بزرگ شکاری، و آن را به اندام بیل سازند. (برهان). پیکان بزرگ. (جهانگیری). پیکان تیر بزرگ که به ترکیب بیل سازند. (آنندراج) (انجمن آرا). به معنی پیکان نیزه نیز آمده. (از لسان العجم). غداره مأخوذ از کتاره، کتاله است که در سانسکریت کَتارا و در زبان اردو کَتاره و کَتاری است: شش تن مقدم ایشان خویشتن را به کتاره زدند چنانکه خون در آن خانه روان شد... این خبر به امیر رسانیدند گفت این کتاره به کرمان بایست زد. (حاشیۀ برهان چ معین ذیل غداره و کتاره). صاحب لسان العجم گوید: غداره درترکی شمشیری است که به پهلوی اسب می بندند. (لسان العجم). ولی ظاهراً همان غداره و کتارۀ فارسی است که به زبان ترکی راه یافته. قداره. (حاشیۀ برهان چ معین). رجوع به قداره شود، دبۀ برنجین. (برهان) (آنندراج) (انجمن آرا) ، یک نوع سلاح محافظ سر. (لسان العجم). از این کلمه ترکیبات غداره بستن، غداره بندی، غداره کشیدن نیز به کار برند
لغت نامه دهخدا