روز میان بر آب آمدن شتران. (منتهی الارب). یک روز آب خوردن و یک روز تشنه ماندن حیوان. (اقرب الموارد) ، بدبوی شدن گوشت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گنده شدن گوشت. (زوزنی). گندا شدن گوشت. (تاج المصادر بیهقی) ، گندیدن خوراک و خرما و به قولی بیات شدن آنها، خواه فاسد شوند یا نه. (اقرب الموارد) ، شب گذاشتن نزدیک کسی: و منه المثل روید الشعر یغب ّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ای دعه حتی تأتی علیه ایام، و این مثل در تأنی و ترک عجله به کار میرود. (اقرب الموارد) ، به آخر رسیدن کارها. (منتهی الارب) ، آنکه یک روز تب آید و یک روزنه. (اقرب الموارد) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
روز میان بر آب آمدن شتران. (منتهی الارب). یک روز آب خوردن و یک روز تشنه ماندن حیوان. (اقرب الموارد) ، بدبوی شدن گوشت. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). گنده شدن گوشت. (زوزنی). گندا شدن گوشت. (تاج المصادر بیهقی) ، گندیدن خوراک و خرما و به قولی بیات شدن آنها، خواه فاسد شوند یا نه. (اقرب الموارد) ، شب گذاشتن نزدیک کسی: و منه المثل رُوَیْدَ الشِعرَ یَغب َّ. (منتهی الارب) (اقرب الموارد) ، ای دعه حتی تأتی علیه ایام، و این مثل در تأنی و ترک عجله به کار میرود. (اقرب الموارد) ، به آخر رسیدن کارها. (منتهی الارب) ، آنکه یک روز تب آید و یک روزنه. (اقرب الموارد) (زوزنی) (تاج المصادر بیهقی)
شب ماندن طعام. (تاج العروس) (المنجد) ، خواه فاسد شودیا نه، و بعضی به گوشت اختصاص داده اند. (تاج العروس) ، گندیدن طعام. (المنجد) ، به آخر رسیدن کار. (المنجد). رجوع به غبوب شود
شب ماندن طعام. (تاج العروس) (المنجد) ، خواه فاسد شودیا نه، و بعضی به گوشت اختصاص داده اند. (تاج العروس) ، گندیدن طعام. (المنجد) ، به آخر رسیدن کار. (المنجد). رجوع به غُبوب شود