معنی غضوب - فرهنگ فارسی عمید
معنی غضوب
- غضوب
- خشمگین، عصبانی، خشمناک، برآشفته، غضبناک، غضب، غضب آلود، ارغند، ارغنده، شرزه، دژ آلود، ژیان، خشمن، خشمگن، آرغده، آلغده، غرمنده، ساخط، غراشیده، غضبان
تصویر غضوب
فرهنگ فارسی عمید
واژههای مرتبط با غضوب
غروب
- غروب
- زمان قرار گرفتن خورشید در افق، پایانِ روز، فرو رفتن و ناپدید شدن آفتاب یا ستاره، پایان یافتن چیزی یا امری مثلاً غروب جوانی، غروب دولت
فرهنگ فارسی عمید