عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند تارتن، کاربافک، کارتن، کارتنک، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن
عَنکَبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند تارتَن، کاربافَک، کارتَن، کارتَنَک، شیرمَگَس، مَگَس گیر، تَنَنده، تَنَندو، کَراتَن
تنیدۀ عنکبوت، تار عنکبوت، عنکبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند تارتن، تارتنک، کاربافک، کارتن، شیرمگس، مگس گیر، تننده، تنندو، کراتن
تنیدۀ عنکبوت، تار عنکبوت، عَنکَبوت، جانوری بندپا با غده هایی در شکم که ماده ای از آن ترشح می شود که از آن تار می تند و در آن زندگی و به وسیلۀ آن شکار می کند تارتَن، تارتَنَک، کاربافَک، کارتَن، شیرمَگَس، مَگَس گیر، تَنَنده، تَنَندو، کَراتَن
انفست. تنیدۀ عنکبوت. تننده. ثطاء. خانه عنکبوت. نسج عنکبوت. تارهای عنکبوت (در تداول عوام امروزی طهران) : درجیبش را کارتنک گرفته. کارتنه. (برهان). رجوع به کارتنه شود، دهنه. (با بستن و گرفتن صرف شود). و رجوع به عنکبوت شود
انفست. تنیدۀ عنکبوت. تننده. ثطاء. خانه عنکبوت. نسج عنکبوت. تارهای عنکبوت (در تداول عوام امروزی طهران) : درِجیبش را کارتنک گرفته. کارتنه. (برهان). رجوع به کارتنه شود، دهنه. (با بستن و گرفتن صرف شود). و رجوع به عنکبوت شود
مرکّب از: تار + تن، تننده + -ک، پسوند، عنکبوت. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ نظام) (آنندراج) (انجمن آرا). این کاف، کاف تصغیر است، تارتن نیز همان است: تنند ارچه هر دو تار، بود راه بیشمار ز زرتار مرد کار، بدیبای تارتن. ؟ (از انجمن آرا) (از آنندراج). رجوع به تارتن، کارتن، کارتنه و کارتنک و عنکبوت شود
مُرَکَّب اَز: تار + تن، تننده + َ-َک، پَسوَند، عنکبوت. (برهان) (جهانگیری) (فرهنگ نظام) (آنندراج) (انجمن آرا). این کاف، کاف تصغیر است، تارتن نیز همان است: تنند ارچه هر دو تار، بود راه بیشمار ز زرتار مرد کار، بدیبای تارتن. ؟ (از انجمن آرا) (از آنندراج). رجوع به تارتن، کارتن، کارتنه و کارتنک و عنکبوت شود
تاریک، (از ولف)، سخت تاریک، (شرفنامۀ منیری) : به منذر چنین گفت بهرام گور که اکنون که شد روز ما تارتور ازین تخمه گر نام شاهنشهی گسسته شود بگسلد فرهی، فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2099)، رجوع به ’تار و تور’ شود، تارتار باشد، (شرفنامۀ منیری)، پاره پاره، ذره ذره، ریزه ریزه، رجوع به تارو تور شود
تاریک، (از ولف)، سخت تاریک، (شرفنامۀ منیری) : به منذر چنین گفت بهرام گور که اکنون که شد روز ما تارتور ازین تخمه گر نام شاهنشهی گسسته شود بگسلد فرهی، فردوسی (شاهنامه چ بروخیم ج 7 ص 2099)، رجوع به ’تار و تور’ شود، تارتار باشد، (شرفنامۀ منیری)، پاره پاره، ذره ذره، ریزه ریزه، رجوع به تارو تور شود
مثل ریا و مکر در کمدی مشهور ’مولیر’، تارتوف وارد خانه مرد سرمایه داری بنام ’ارگون’ می شود و در عین حال که مترصد است با دختر ’ارگون’ ازدواج کند، سعی دارد زن وی را اغوا کرده از راه بدر برد و ثروت ’ارگون’ را تصاحب نماید، اکنون این نام در اروپا در مورد مردی عابدنما و محیل و ناپاک استعمال شود، کمدی تارتوف منظوم است در پنج پرده و در شمار بزرگ ترین آثار مولیر قرار دارد و اولین بار در پنجم اوت 1667 میلادی بمعرض نمایش قرار داده شد
مَثَل ریا و مکر در کمدی مشهور ’مولیر’، تارتوف وارد خانه مرد سرمایه داری بنام ’ارگون’ می شود و در عین حال که مترصد است با دختر ’ارگون’ ازدواج کند، سعی دارد زن وی را اغوا کرده از راه بدر برد و ثروت ’ارگون’ را تصاحب نماید، اکنون این نام در اروپا در مورد مردی عابدنما و محیل و ناپاک استعمال شود، کمدی تارتوف منظوم است در پنج پرده و در شمار بزرگ ترین آثار مولیر قرار دارد و اولین بار در پنجم اوت 1667 میلادی بمعرض نمایش قرار داده شد
یا پارتاسن ولایتی بجانب جنوب شرقی سغد. اسکندر آنرا پس از اتمام کار سغد و بزنی کردن رخسانه دختر حاکم آن ناحیت بگشود و خورین حکمران آنجا را باز ولایت داد. رجوع به تاریخ ایران باستان مشیرالدوله صص 1739-1740 شود
یا پارتاسن ولایتی بجانب جنوب شرقی سغد. اسکندر آنرا پس از اتمام کار سغد و بزنی کردن رُخسانه دختر حاکم آن ناحیت بگشود و خورین حکمران آنجا را باز ولایت داد. رجوع به تاریخ ایران باستان مشیرالدوله صص 1739-1740 شود
دهی از دهستان چرداول بخش شیروان شهرستان ایلام، در 6 هزارگزی جنوب چرداول و دوهزارگزی جنوب راه مالرو شیروان، کوهستانی، گرمسیر و سکنۀ آن 60 تن است، آب آن از رود خانه چرداول، محصول آنجا غلات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ده کوچکی است از دهستان سلکی شهرستان نهاوند، در 25هزارگزی باختر نهاوند و 2هزارگزی مارس بان، سکنۀ آن 25 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی از دهستان چرداول بخش شیروان شهرستان ایلام، در 6 هزارگزی جنوب چرداول و دوهزارگزی جنوب راه مالرو شیروان، کوهستانی، گرمسیر و سکنۀ آن 60 تن است، آب آن از رود خانه چرداول، محصول آنجا غلات، لبنیات، شغل اهالی زراعت و گله داری، راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5) ده کوچکی است از دهستان سلکی شهرستان نهاوند، در 25هزارگزی باختر نهاوند و 2هزارگزی مارس بان، سکنۀ آن 25 تن است، (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5)
دهی است از دهستان مهوید بخش حومه شهرستان فردوس واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری فردوس و بر سر راه مالرو عمومی گناباد به فردوس، محلی است کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 14 تن و مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی است، آب آنجا از قنات است و محصولاتش زیره و ابریشم و پنبه میباشد، شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از دهستان مهوید بخش حومه شهرستان فردوس واقع در 24 هزارگزی شمال خاوری فردوس و بر سر راه مالرو عمومی گناباد به فردوس، محلی است کوهستانی و معتدل و سکنۀ آن 14 تن و مذهبشان شیعه و زبانشان فارسی است، آب آنجا از قنات است و محصولاتش زیره و ابریشم و پنبه میباشد، شغل اهالی زراعت و راه مالرو است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
دهی است از بخش قصر قند شهرستان چاه بهار، واقع در 15 هزارگزی قصر قند، کنار راه فرعی نیک شهر به قصرقند، کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است، آب آن از قنات، و محصول آن غلات و خرما و برنج است، 200 تن سکنه دارد که بزراعت اشتغال دارند، پاسگاه ژاندارمری دارد، راه آن فرعی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
دهی است از بخش قصر قند شهرستان چاه بهار، واقع در 15 هزارگزی قصر قند، کنار راه فرعی نیک شهر به قصرقند، کوهستانی و گرمسیر مالاریائی است، آب آن از قنات، و محصول آن غلات و خرما و برنج است، 200 تن سکنه دارد که بزراعت اشتغال دارند، پاسگاه ژاندارمری دارد، راه آن فرعی است، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
جایی در کوه ثور که در مکه واقع است و رسول اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی که دشمنان قصد کشتن آن حضرت داشتند بدان پناه برد. رجوع به صاحب الغار و کلمه غار (ذیل: صاحب الغار) شود
جایی در کوه ثور که در مکه واقع است و رسول اکرم صلی الله علیه و آله هنگامی که دشمنان قصد کشتن آن حضرت داشتند بدان پناه برد. رجوع به صاحب الغار و کلمه غار (ذیل: صاحب الغار) شود
لوئی دومینیک، مشهور به بورگینیون رئیس معروف دسته ای از دزدان متولد در پاریس، وی در میدان ’گرو’ بسیاست اعدام رسید، جسارت و لیاقت او بصورت افسانه ای مانده است (1693 - 1721)
لوئی دومینیک، مشهور به بورگینیون رئیس معروف دسته ای از دزدان متولد در پاریس، وی در میدان ’گرو’ بسیاست اعدام رسید، جسارت و لیاقت او بصورت افسانه ای مانده است (1693 - 1721)
تریاک و افیون را گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، تریاک، افیون، کوکنار، (ناظم الاطباء)، افیون، (رشیدی)، کلمه نارکتین و مشتقات آن از این کلمه فارسی مأخوذ است، (یادداشت مؤلف)، مؤلف فرهنگ نظام آرد: ’سراج گوید:نارخوک و نارکوک، تریاک و افیون و در جهانگیری به معنی گلنار’، نیز مؤلف گوید: نارکوک در اصل به اضافت است به معنی انار سرفه، چنانکه کوکنار گذشت، پس کوکنار قلب این باشد و اطلاق آن بر افیون مجاز بود اگر به ثبوت رسد و نارخوک به خاء بدل آن است، در نسخۀ جهانگیری که نزد من است نارخو بدون کاف آخر نوشته و سروری هم بدون کاف ضبط کرده، (از فرهنگ نظام)، خشخاش، غوزۀ خشخاش، کوکنار، (یادداشت مؤلف)
تریاک و افیون را گویند، (برهان قاطع) (آنندراج)، تریاک، افیون، کوکنار، (ناظم الاطباء)، افیون، (رشیدی)، کلمه نارکتین و مشتقات آن از این کلمه فارسی مأخوذ است، (یادداشت مؤلف)، مؤلف فرهنگ نظام آرد: ’سراج گوید:نارخوک و نارکوک، تریاک و افیون و در جهانگیری به معنی گلنار’، نیز مؤلف گوید: نارکوک در اصل به اضافت است به معنی انار سرفه، چنانکه کوکنار گذشت، پس کوکنار قلب این باشد و اطلاق آن بر افیون مجاز بود اگر به ثبوت رسد و نارخوک به خاء بدل آن است، در نسخۀ جهانگیری که نزد من است نارخو بدون کاف آخر نوشته و سروری هم بدون کاف ضبط کرده، (از فرهنگ نظام)، خشخاش، غوزۀ خشخاش، کوکنار، (یادداشت مؤلف)
غارتوغ یا غارتوپ نام شهرو بازارگاهی است در قسمت غربی کشور تبت، در ایالت غنازی خور سوم، در وادیی از جبال هیمالیا، به ارتفاع 4590 گزی، در 31 درجه و 44 دقیقه و 4 ثانیۀ عرض شمالی و 78 درجه و 3 دقیقه و 18 ثانیۀ طول شرقی واقع گشته است. موسم افتتاح سالیانۀ این بازار ماه اوت و ایلول است که کاروانهای بزرگ تجارت، از چین و ترکستان و افغانستان و ایران و هندوستان به این سرزمین فرود آیند و به واسطۀ ضیق مکان خیمه و خرگاههای فراوان گرداگرد ابنیه برپا میشود و منظرۀ شهری بسیار بزرگ متشکل از خیام در نظر جلوه میکند. در فصل زمستان بسبب ارتفاع بسیار قابل سکونت نیست و سکنۀ اصلی آن هم مجبور به فرود آمدن میباشند. (قاموس الاعلام ترکی)
غارتوغ یا غارتوپ نام شهرو بازارگاهی است در قسمت غربی کشور تبت، در ایالت غنازی خور سوم، در وادیی از جبال هیمالیا، به ارتفاع 4590 گزی، در 31 درجه و 44 دقیقه و 4 ثانیۀ عرض شمالی و 78 درجه و 3 دقیقه و 18 ثانیۀ طول شرقی واقع گشته است. موسم افتتاح سالیانۀ این بازار ماه اوت و ایلول است که کاروانهای بزرگ تجارت، از چین و ترکستان و افغانستان و ایران و هندوستان به این سرزمین فرود آیند و به واسطۀ ضیق مکان خیمه و خرگاههای فراوان گرداگرد ابنیه برپا میشود و منظرۀ شهری بسیار بزرگ متشکل از خیام در نظر جلوه میکند. در فصل زمستان بسبب ارتفاع بسیار قابل سکونت نیست و سکنۀ اصلی آن هم مجبور به فرود آمدن میباشند. (قاموس الاعلام ترکی)
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک
پرنده ایست کوچک از راسته بر شوندگان که در همه قاره ها (باستثنای استرالیا) زندگی میکند. پرهایش سیاه و سفید و زرد و سبزاست و مانند طوطی با پنجه از ساقه و شاخه های درخت بالا رود و با منقار خود حشرات را از زیر پوست درخت خارج کند و خورد دار توک درخت سنبه داربر دارشکنک