جدول جو
جدول جو

معنی غادیه - جستجوی لغت در جدول جو

غادیه
بامداد، اول روز، صبح زود، سپیده دم، پگاه، صبح، بامدادان، بامگاه، صباح، غدو، صدیع، علی الصباح، غدات، باکر، صبح بام، صبحدم، صبحگاه، بام
تصویری از غادیه
تصویر غادیه
فرهنگ فارسی عمید
غادیه
مونث غادل و ابر بامدادی، باران بامدادی ابر بامدادی، جمع غادیات غوادی، باران بامدادی، بامداد، مونث غادی در بامداد رونده، جمع غوادی
فرهنگ لغت هوشیار
غادیه
((یِ یا یَ))
ابر بامدادی، جمع غادیات و غوادی، بامداد، مؤنث غادی، در بامداد رونده
تصویری از غادیه
تصویر غادیه
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از غانیه
تصویر غانیه
(دخترانه)
زن جوان پاکدامن
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از بادیه
تصویر بادیه
صحرا و بیابان، خرابه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از تادیه
تصویر تادیه
پرداخت، واگذاشت گزاردن پرداختن، پرداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از صادیه
تصویر صادیه
تشنه مادینه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عادیه
تصویر عادیه
ویژگی آنچه سرایت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از تادیه
تصویر تادیه
ادا کردن، پرداختن پول یا وام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از بادیه
تصویر بادیه
صحرا، بیابان، هامون
کاسۀ معمولاً بزرگ از جنس سفال، فلز و مانند آن، طاس
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غانیه
تصویر غانیه
زنی که به واسطۀ زیبایی خود بی نیاز از زینت باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غالیه
تصویر غالیه
مؤنث واژۀ غالی، گران قیمت، گران بها
ماده ای بسیار خوشبو، مرکب از مشک، عنبر، بان و حصی لبان (حسن لبه) که زنان برای معطر کردن زلف به کار می بردند و برای تقویت دماغ، قلب، تسکین صداع و لقوه نیز مفید بوده
کنایه از گیسوی سیاه و خوش بو، غلات
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غاشیه
تصویر غاشیه
هشتاد و هشتمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای ۲۶ آیه
نوعی جامه
روپوش زین اسب، یون، دفنوک، جناغ زین
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از طادیه
تصویر طادیه
مقلوب واطده: دیرینه، ایستا (ثابت) زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
مونث عادی تازنده دونده در پیکار، دوری، خشم، باز دارنده مونث عادی جمع عادیات. هبستگی مروسیک زبانزد فرزانی
فرهنگ لغت هوشیار
بوی خوشی است مرکب از مشک و عنبر و جزآن، سیاهرنگ که موی را به وی خصاب کنند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاشیه
تصویر غاشیه
زین پوش، پوشش زین
فرهنگ لغت هوشیار
مونث غاذی خوراننده گوارنده مونث غاذی. یا قوه غاذیه. قوه ای که غذا را تحلیل برد و جزو بدن کند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غادره
تصویر غادره
مونث غادر بیوند گر مونث غادر، جمع غادرات غوادر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غاویه
تصویر غاویه
گمراه زن (مونث غاوی)، ابر بامدادی مونث غاوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از غانیه
تصویر غانیه
زن شوهردار و پاکدامن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از قادیه
تصویر قادیه
گروه اندک
فرهنگ لغت هوشیار
مادیت در فارسی پارسی تازی گشته ماتکیک، ماتک گروی لاتینی تازی گشته گیاه برهوه (برهوه صابون) مونث مادی: امورمادیه
فرهنگ لغت هوشیار
نادیه در فارسی رخداد (حادثه) (بدینگونه آمده در معین) سوی (بدینگونه آمده در لاروس) حادثه، جمع نادیات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از هادیه
تصویر هادیه
هادیه در فارسی مونث هادی و میان پشته سنگ میان آب مونث هادی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بادیه
تصویر بادیه
((یِ))
صحرا، بیابان، جمع بوادی، کاسه بزرگ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادیه
تصویر عادیه
((یَ یا یِ))
سخت دونده (شتر)، جمع عوادی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عادیه
تصویر عادیه
((یَّ یا یُِ))
مؤنث «عادی»، متجاوزه، متعدیه، جماعتی که مستعد قتال باشند، بعد، دوری، شغلی که مرد را از هر کار باز دارد، ظلم، شر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غانیه
تصویر غانیه
((یِ))
زنی زیبا که نیاز به آرایش نداشته باشد، زن پاکدامن شوهردار
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غالیه
تصویر غالیه
((یِ))
مؤنث غالی، گران، بوی خوشی مرکب از مشک و عنبر و باله به رنگ سیاه که موی را بدان خضاب کنند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غاشیه
تصویر غاشیه
((یِ))
سوره هشتادو هشتم از قرآن کریم دارای بیست و شش آیه، روپوش زین، قیامت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غاذیه
تصویر غاذیه
غذادهنده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نادیه
تصویر نادیه
نادی، حادثه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غادی
تصویر غادی
کسی که در بامداد می رود، اسد، شیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غادی
تصویر غادی
شیر از جانوران، پگاه رونده در بامداد رونده، جمع غوادی
فرهنگ لغت هوشیار