جدول جو
جدول جو

معنی غادیه

غادیه
(یَ)
ابر بامدادی. (منتهی الارب). ج، غادیات و غوادی. (مهذب الاسماء). ابر که بامداد برآید. (دهار). ابری که بامداد پیدا شود. (غیاث از لطائف و صراح) ، باران بامدادی. (منتهی الارب). باران بامداد. باران صبحگاهی. باران بامدادین. (دستور اللغه). ضد رائحه. او مطر الغداه و یقابلها الرائحه. (اقرب الموارد) :
کنت بالری فاستقت غللی
من غوادی سحابه مدرار.
خاقانی.
علیک تحیه الرحمن تتری
برحمات غواد رایحات.
ابن الانباری (از بیهقی چ ادیب ص 192).
، بامداد. (غیاث از لطائف) (صراح) :
کاروان در کاروان زین بادیه
میرسد در هر مسا و غادیه.
مولوی.
، غادیه الیهود، الجماعه التی تغدر منهم. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا