- غاب
- گوشت شب مانده، گوشت گندیده، غذای پس مانده
معنی غاب - جستجوی لغت در جدول جو
- غاب
- سخن بیهوده و یاوه و هرزه، بقیه طعام در بشقاب
- غاب
- سخن بیهوده، هذیان
- غاب
- جمع غابه، بیشه ها، نیستان ها
- غاب
- بیهوده و یاوه،
برای مثال تا کی بری عذاب و کنی ریش را خضاب / تا کی فضول گویی و آری حدیث غاب. (رودکی - ۵۲۰) ، زآن همه وعدۀ نیکو ز چه خرسند شدی / ای خردمند بدین نعمت پوسیدۀ غاب(ناصرخسرو - ۱۸۸)
خراب و ضایع
جمع واژۀ غابه، بیشه ها، نیستان ها
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
غبطه برنده، رشک برنده، آرزومند به حال کسی بی آنکه زوال نعمت او را بخواهد
رونده، گذرنده، گذشته، باقی، باقی مانده، در علم نجوم ستاره ای که از تربیع گذشته و به تثلیث نرسیده باشد یا از تسدیس تجاوز کرده و به تربیع نرسیده باشد
بیشه، نیستان، نیزار، گروه مردم، نیزۀ دراز
خدعه کننده در خرید و فروش، مغبون کننده، کسی که در کار سستی کند، سست کار
پارسی تازی گشته به روش قلب باغ (صادق کیا)، نیزار نپستان، نیزه دراز زمین پست و هموار، گروه مردمان، نیزه دراز، بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده، جمع غاب غابات
سستکار
آرزومند، رشک برنده
فریبکار، ستمگر غابش در پارسی نیز هست و برابر است با عنب الدب تازی ازگیل، درختچه ایست از تیره خلنگها که دارای ساقه خزنده نیز می باشد این گیاه بطور وحشی در کوهستانهای ژورا و آلپ و پیرنه در ایتالیا و اسپانیا و فرانسه به فراوانی می روید. ساقه هایش استوانه یی شکل مایل به قرمز و کم و بیش خوابیده است. برگهایش متناوب و دارای دمبرگ کوتاه و پهنک برگها بیضوی و نامنظم و ضخیم و چرمی شکل است. گلهایش سفید یا کمی مایل به قرمز و به صورت دسته های 3 تا 12 تایی است. تعداد گلبرگها و کاسبرگها مساوی و هر یک 5 عددند. تعداد پرچمهایش 10 و میوه اش سته است و رنگ میوه قرمز و شکلش کروی است. برگ این گیاه علاوه بر تانن و صمغ و املاح دارای ماده ای به نام اورسون نیز می باشد و به علاوه دارای مقداری آربوتین و اریکولین است. برگ گیاه مذکور دارای اثر قابض و ضد عفونی کننده است و در بیماری های مجاری تناسلی و التهاب مثانه و عدم تحمل ادرار مصرف می شود عنب الذئب عنب الدب انگور خرس عصیر الدب غایش یارشین مردار آغاجی
باقیمانده، گذشته
زمین پست و هموار، نیزه دراز، بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده، جمع غاب و غابات
جمع رغبت. خواهشها، آرزوها
شورشی آشوبگر
غابه ها، بیشه ها، نیستان ها، جمع واژۀ غابه
تیره بسد های هزار چشم
باقی پاینده، باقی مانده، گذشته درگذشته، کوکبی که از تربیع تجاوز کرده و به تثلیث نرسیده باشد یا از تسدیس تجاوز کرده و به تربیع نرسیده است، جمع غابرین
پس مانده جا مانده
جمع غابه، از ریشه پارسی باغ ها بیشه ها نیستانها دشت ها زمین پست و هموار، گروه مردمان، نیزه دراز، بیشه درختان انبوه و درهم پیچیده، جمع غاب غابات
خراب کردن فاسد کردن
نای نی نی شنزار از گیاهان قمیش
بسد هزار چشم
باختر، خوربران
ناپیدا
اشکفت
دشنام دریدگی گستاخی آک (عیب)، کاستی کمی، گداخته ناآرام
طاقت، تحمل