جدول جو
جدول جو

معنی غابط

غابط
غبطه برنده، رشک برنده، آرزومند به حال کسی بی آنکه زوال نعمت او را بخواهد
تصویری از غابط
تصویر غابط
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با غابط

غابط

غابط
نعت فاعلی از غبطه. آرزومند به حال کسی بی زوال آن از وی. رشک برنده. (منتهی الارب). ج، غُبُط. (منتهی الارب). و در اقرب الموارد آرد: الغابط، الحاسد و الذی یتمنی نعمه علی ان لا تتحول عن صاحبها فان تمنی عین ماله و نعمته فهو الحسد. ج، غُبَّط، خوشحال. نیکوحال. (المنجد) ، آزمایندۀ گوسفند که فربه است یا نه: کغابط الکلب یبغی الطرق فی الذنب. (تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

غابر

غابر
رونده، گذرنده، گذشته، باقی، باقی مانده، در علم نجوم ستاره ای که از تربیع گذشته و به تثلیث نرسیده باشد یا از تسدیس تجاوز کرده و به تربیع نرسیده باشد
غابر
فرهنگ فارسی عمید