معنی غاب - لغت نامه دهخدا
معنی غاب
- غاب
(غا ب ب) - شب مانده. از شب پیش مانده. بیّوت. بیات (گوشت، نان). شب بر او گشته. گوشت یا نان یکشبه. (آنندراج). لحم غاب، گوشتی شب گذشته. (مهذب الاسماء). گوشت شب مانده. گوشت بیات. گوشت شب درگذشته. (بحر الجواهر). گوشت یکشبه، و کذا خبز غاب. (منتهی الارب) ، نجم ٌ غاب ّ، ثابت. (تاج العروس) ، ابل ٌ غاب ّ، شتران که به غب آب خورند. ج، غواب ّ. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا