- عیاش
- بسیار عیش کننده، نیکوحال، بسیار خوش گذران، اهل عیش و نوش
معنی عیاش - جستجوی لغت در جدول جو
- عیاش
- نیکو حال، خوب زندگانی کننده، خوشگذارن
- عیاش ((عَ یّ))
- خوش گذران
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
جهیک کاری خوشگذرانی اشتغال به عیش و نوش خوشگذرانی
هویدا، آشکار
همسر
جمع ریش، پرهای مرغ جامه پاکیزه، فراخی سال
اهل خانه، زن و فرزند
بسیار عیب کننده، بسیار عیب گو
زرنگ، چالاک، تردست، دزد
هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند
کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
هر یک از عیاران که انسان هایی دلیر و جوانمرد و حامی ضعفا بوده اند، این طبقه در دورۀ عباسی در خراسان، سیستان، بغداد و نواحی دیگر ظهور کردند
کنایه از جسور و بی پروا، کسی که بی پروا زندگی خود را به خوشی و کامروایی می گذراند
عطشان ها، تشنگان، جمع واژۀ عطشان
سبک عقل، ویژگی کسی که ارادۀ ثابت ندارد
پناه بردن، پناه گرفتن، ملجا، پناه، پناهگاه
به احوال پرسی مریض رفتن، به سوی کسی یا چیزی بازگشتن، دوباره شروع کردن، بازگشت
به چشم دیدن، دیدن به چشم، یقین در دیدار، ظاهر، آشکار
سبکسر، سبکبال مرد سبک سبکسر، آنکه اراده ثابت ندارد و سرگردان باشد
بیماری تشنگی
پر ریش ریش انبوه
عکاشه خانه تننده خانه جولاهه
در این سروده خاقانی: به پاکی مریم از تزویج یوسف به دوری عیسی از پیوند عیشا زهگاه قرار گاه طفل در رحم مادر: بپاکی کریم از تزویج یوسف بدوری عیسی از پیوند عیشا. (خاقانی)
دشمن تاز دشمن افکن پیکارنده
رویاروی چیزی را دیدن، بچشم دیدن
زن و فرزند و هر که در نفقه مرد باشد
ننگ داشتن، ناخنوش داشتن خورش یا نوشاک را نخوردن بیزاری
بار دار نگشتن فرزند نیاوردن
عوض دادن
اندازه نمودن پیمانه را و یکدیگر اندازه کردن هر دو را و دیدن کمی و بیشی آنها را دوره گرد، ولگرد
پناه گرفتن، ملجاء
دویم در مهتری، بیمار پرسی شروع کردن کاری را و بار دیگر مباشر آن شدن، بازگشت
شیر بیشه
آک نهنده سینه ها، دل ها، جمع عیبه، کیسه های چرمین جامه دان ها
بوف نر، خرامنده: مرد
سبکسر، کسی که اراده ثابت ندارد
قرارگاه طفل در رحم مادر