جدول جو
جدول جو

معنی عکز - جستجوی لغت در جدول جو

عکز
(عَ)
گرفتگی و گرفتن به پنجه. (منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا
عکز
(عِ)
مرد بدخوی زفت بدقال. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). عکز. (لسان العرب)
لغت نامه دهخدا
عکز
(خَفْیْ)
تکیه نمودن بر عکازۀ خود. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، در زمین زدن نیزه را و سپوختن در آن. (از منتهی الارب). فروکردن نیزه در زمین. (از اقرب الموارد) ، راه یافتن به چیزی و شناختن. (از منتهی الارب). هدایت یافتن بوسیلۀ چیزی. (از اقرب الموارد) ، جمع کردن انگشتان را بر چیزی. (از اقرب الموارد) ، ترنجیدن. (منتهی الارب). گرفتن. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عکاز
تصویر عکاز
نوعی عصا با سر آهنی نوک تیز
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سکز
تصویر سکز
سقز، مادۀ صمغی چسبناک که از تنۀ درخت بنه گرفته می شود و از آن اسانسی به دست می آید که از مخلوط آن با موم لاک درست می کنند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رکز
تصویر رکز
نیزه یا چیز دیگر مانند آن را در زمین فرو کردن، پابرجا کردن، پایدار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عکه
تصویر عکه
زاغ پیسه، پرنده ای شبیه کلاغ با پرهای سیاه و سفید، شک، کسک، کلاغ پیسه، کشکرت، زاغ پیسه، زاغه پیسه، عکعک، عقعق، کلاژه، غلبه، غلپه، کلاژاره، قلازاده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عکس
تصویر عکس
برگرداندن، باژگونه کردن، وارون کردن، صورت شخص، شیء یا منظره ای که با دستگاه مخصوص عکاسی گرفته می شود
عکس و طرد: در ادبیات در فن بدیع آن است که شاعر کلماتی را که در یک مصراع یا نیم مصراع آورده در مصراع یا نیم مصراع دیگر قلب و مکرر کند برای مثال در چهرۀ تو دیدم لطفی که می شنیدم / لطفی که می شنیدم در چهرۀ تو دیدم
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عجز
تصویر عجز
ناتوان شدن، ناتوانی، درماندگی، به ستوه آمدن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عنز
تصویر عنز
بزماده، ماده بز، ماده آهو، آهوبرۀ ماده
فرهنگ فارسی عمید
(بِ)
بر چوبدستی آهن دار تکیه کردن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). تکیه کردن بر عکاز. (از اقرب الموارد). رجوع به عکّاز شود
لغت نامه دهخدا
گرد، شاد مان خوشدل، بد کاری دیو گری لفجی لفچی ستبر لبی، درشت زنخی، چسبیدگی انگستان در پای، دود انبوه
فرهنگ لغت هوشیار
گردانیدن لفظ و سخن، بازگونه کردن، مقلوب کردن و وارونه کردن سخن آنچه در آینه و آب و امثال آن پیدا میشود
فرهنگ لغت هوشیار
چوبدست شبان، تخله کشیش، چوبدستی، چوب زیر بغل عصای چوپان عصای اسقف عصایی که در تفرج به دست گیرند
فرهنگ لغت هوشیار
بز ماده، هو بره ماده از پرندگان، کرکس ماده از پرندگان، پشته سیاه، آله ماده (آله عقاب)، روی بر گرداندن، بازوبین زدن، بیهوده (باطل)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوز
تصویر عوز
نایاب و کم شدن
فرهنگ لغت هوشیار
دود کش پارسی است بینی دیگدان، دودکش (اجاق) : ز بس که آتش فتنه بدل برافروزی سیاه روی و غلیظی جو فکز آتشدان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ککز
تصویر ککز
تره تیزک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکد
تصویر عکد
میانه میانه چیزی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکر
تصویر عکر
گله شتر درد لرد، زنگ زنگار، خاکه
فرهنگ لغت هوشیار
لایه ستوهش ناتوانی درماند گی سستی، دسته شمشیر، شمشیر، درد سرین در ستور، مرغ دو برادران، کمبود در پرداخت در شماربایگی (حساب بانکی) ناتوان: مرد، بن دنباله، سرین، سرنه یکی از استخوان های لگن کلانسرینی عیب، حزن اندوه، آن چه از احوال که آشکار کنند یا مخفی دارند. ناتوان شدن به ستوه آمدن، ناتوانی سستی در ماندگی، عدم قدرت در انجام دادن اموریست که به ذات ممکن باشد بنابراین نسبت به امور غیر ممکن عجز صادق نیست، کسری مالیات، مقدار مالیاتی که از مودیان مالیات یک ناحیه برای جبران کمبود مالیاتی که بر عهده مودیان غایب بود وصول می کردند. دنباله چیزی، سرین. یا استخوان عجز. استخوانی است که فرد و متناظر و شبیه بیک هرم مربع القاعده که از جوش خوردن 5 مهره خارجی تشکیل می شود و بین دو استخوان خاصره و زر مهره های کمری و بالای استخوان دنبالچه قرار دارد. این استخوان از بالا به پایین و از جلو به عقب کشیده شده و انتهای فوقانی آن با پنجمین مهره کمر زاویه ای برجسته به طرف جلو تشکیل می دهد که فرجه آن در زن 118 و در مرد 126 درجه است. این زاویه را زاویه خاجی کمری یا دماغه می نامند. استخوان خاجی در جلو مقعر و تقعرش در زن بیش از مرد است. استخوان مذکور با دو استخوان خاصره و استخوان دنبالچه (عصعص) مجموعا لگن خاصره را می سازند، آخرین کلمه مصراع دوم هر بیت شعر جمع اعجاز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکش
تصویر عکش
حمله کردن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکم
تصویر عکم
جامه دان پر، پشتواره جامه، چرخ چاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکن
تصویر عکن
جمع عکنه، سورنجان ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عکه
تصویر عکه
کشکرک غلبه کجله شک از پرندگان عقعق کشکرک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شکز
تصویر شکز
نیش زبان، نیش زدن، نیزه زدن، درخستن با انگشت بد خوی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سکز
تصویر سکز
صمغ درخت سقز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اکز
تصویر اکز
پلید تر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکز
تصویر رکز
حس، آواز نرم، صوت خفی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رکز
تصویر رکز
((رَ کْ))
ثابت کردن، به پای کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عجز
تصویر عجز
((عَ جْ))
ناتوان شدن، درماندن، ناتوانی، درماندگی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عجز
تصویر عجز
((عَ جُ))
دنباله چیزی، سرین، آخرین کلمه مصراع دوم هر بیت شعر
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عکه
تصویر عکه
((عَ کِّ))
عقعق، زاغ پیسه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عجز
تصویر عجز
درماندگی، ناتوانی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عکس
تصویر عکس
فرتور
فرهنگ واژه فارسی سره