معنی رکز - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با رکز
رکز
رکز
نیزه یا چیز دیگر مانند آن را در زمین فرو کردن، پابرجا کردن، پایدار ساختن
فرهنگ فارسی عمید
رکز
رکز
حس. (منتهی الارب) (آنندراج) (از اقرب الموارد) ، آواز نرم. (منتهی الارب) (ترجمان القرآن جرجانی) (دهار) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). آواز ضعیف. ج، ارکاز. (یادداشت مؤلف). صوت خفی. (اقرب الموارد) ، مرد دانا وعاقل و جوانمرد. (منتهی الارب) (از آنندراج) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
رکز
رکز
برزمین زدن نیزه را و سپوختن در آن. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). نیزه در زمین فروبردن. (دهار). نیزه فروبردن. (تاج المصادر بیهقی) (ازاقرب الموارد) ، برجستن رگ و پریدن آن. (منتهی الارب) (آنندراج). اختلاج، پریدن رگ. (ناظم الاطباء) ، ثابت کردن. بپای کردن. (فرهنگ فارسی معین) (از اقرب الموارد) ، صاحب رکاز شدن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
راز
راز
سر، مطلب پوشیده و پنهان در دل کسی که پیشه اش کارهای ساختمانی است، بنا، گلکار، والادگر، بمعنی بزرگتر و رئیس بنایان و همچنین بمعنای پوشیده و پنهان هم گویند
فرهنگ لغت هوشیار
جدول جو جستجوی پیشرفته در مجموعه فرهنگ لغت، دیکشنری و دایره المعارف گوناگون
© 2025 | تمامی خدمات جدول جو رایگان است.