جدول جو
جدول جو

معنی عجز

عجز
ناتوان شدن، ناتوانی، درماندگی، به ستوه آمدن
تصویری از عجز
تصویر عجز
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عجز

عجز

عجز
لایه ستوهش ناتوانی درماند گی سستی، دسته شمشیر، شمشیر، درد سرین در ستور، مرغ دو برادران، کمبود در پرداخت در شماربایگی (حساب بانکی) ناتوان: مرد، بن دنباله، سرین، سرنه یکی از استخوان های لگن کلانسرینی عیب، حزن اندوه، آن چه از احوال که آشکار کنند یا مخفی دارند. ناتوان شدن به ستوه آمدن، ناتوانی سستی در ماندگی، عدم قدرت در انجام دادن اموریست که به ذات ممکن باشد بنابراین نسبت به امور غیر ممکن عجز صادق نیست، کسری مالیات، مقدار مالیاتی که از مودیان مالیات یک ناحیه برای جبران کمبود مالیاتی که بر عهده مودیان غایب بود وصول می کردند. دنباله چیزی، سرین. یا استخوان عجز. استخوانی است که فرد و متناظر و شبیه بیک هرم مربع القاعده که از جوش خوردن 5 مهره خارجی تشکیل می شود و بین دو استخوان خاصره و زر مهره های کمری و بالای استخوان دنبالچه قرار دارد. این استخوان از بالا به پایین و از جلو به عقب کشیده شده و انتهای فوقانی آن با پنجمین مهره کمر زاویه ای برجسته به طرف جلو تشکیل می دهد که فرجه آن در زن 118 و در مرد 126 درجه است. این زاویه را زاویه خاجی کمری یا دماغه می نامند. استخوان خاجی در جلو مقعر و تقعرش در زن بیش از مرد است. استخوان مذکور با دو استخوان خاصره و استخوان دنبالچه (عصعص) مجموعا لگن خاصره را می سازند، آخرین کلمه مصراع دوم هر بیت شعر جمع اعجاز
فرهنگ لغت هوشیار

عجز

عجز
دنبالۀ چیزی، در علوم ادبی در علم عروض آخرین بخش یا آخرین کلمه در مصراع دوم بیت
عجز
فرهنگ فارسی عمید

عجز

عجز
سرین و بن هر چیز. (منتهی الارب) (آنندراج) ، در اصطلاح عروضیان و شعراء آخر کلمه از بیت یا فقره را گویند که ضرب هم نامند. (از کشاف ص 975)
لغت نامه دهخدا

عجز

عجز
کلان و بزرگ سرین گردیدن زن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا