جدول جو
جدول جو

واژه‌های مرتبط با عنز

عنز

عنز
بز ماده، هو بره ماده از پرندگان، کرکس ماده از پرندگان، پشته سیاه، آله ماده (آله عقاب)، روی بر گرداندن، بازوبین زدن، بیهوده (باطل)
فرهنگ لغت هوشیار

عنز

عنز
جایگاهی است درنجد بین یمامه و ضریه. (از معجم البلدان). و نیز جایگاهی است در شعر راعی. رجوع به معجم البلدان شود
لغت نامه دهخدا

عنز

عنز
نام قبیله ای است از هوازن. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

عنز

عنز
ابن سالم بن عوف بن عمرو. ازخزرج، از قحطان. جدی است جاهلی. و عباده بن صامت از صحابیان، و نعمان بن داود از محدثان، از نسل وی می باشند. (از الاعلام زرکلی از نهایهالارب و جمهرهالانساب). واژه ی صحابی برگرفته از واژه «صُحبَت» است که نشان دهنده نزدیکی و همراهی است. در منابع اسلامی، صحابی به فردی اطلاق می شود که پیامبر اسلام را دیده و مؤمنانه همراه او بوده است. اهمیت صحابه در حفظ منابع دینی و سنت پیامبر، انکارناپذیر است.
ابن وائل بن قاسط. پدر حیّی است. و عنزی به وی منسوب است. (ازمنتهی الارب). رجوع به الاعلام زرکلی ج 5 ص 270 شود.
- مسجد بنی عنز، در کوفه منسوب است به عنزبن وائل بن قاسطبن هِنب بن افصی بن دُعمی بن جدیله بن أسدبن نزار. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

عنز

عنز
روی گردانیدن از کسی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). عدول کردن. (از اقرب الموارد) ، به سنان خرد زدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). به نیزۀ کوچک زدن. (از ناظم الاطباء). بوسیلۀ عنزه کسی را زدن. (از اقرب الموارد). رجوع به عنزه شود
لغت نامه دهخدا