جدول جو
جدول جو

معنی عوانی - جستجوی لغت در جدول جو

عوانی
(عَ)
ستمگری و جباری و سختگیری و زجر کردن:
خشم شاه عشق بر جانش نشست
بر عوانی و سیه روئیش بست.
مولوی.
مرد از آن گفته پشیمان شد چنان
کز عوانی ساعت مردن عوان.
مولوی.
رجوع به عوان شود، پاسبانی:
همی کشد ز پس خویشت این جهان که بجوی
گهی به روز عوانی و گه به شب عسسی.
ناصرخسرو (دیوان چ تقوی ص 470)
لغت نامه دهخدا
عوانی
(عَ)
عوان. جمع واژۀ عانی. (منتهی الارب). رجوع به عانی شود، جمع واژۀ عانیه. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). رجوع به عانیه و عوان شود. عوانی، زنان، بدانجهت که چون شوی بر ایشان ظلم کندکسی به فریاد آنها نرسد. (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عوانی
مونث عانی زن بندی و گرفتار، زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد جمع عوانی، جمع عانیه، زنان بندی زنان که چون شوی بر آنان ستم کند کسی به فریاد شان نرسد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از اوانی
تصویر اوانی
انا، ظرف، آوند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
مقابل پیری، جوان بودن
در علم جامعه شناسی فاصلۀ سنی از ۱۸ تا ۲۵ سالگی
کنایه از کم تجربگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غوانی
تصویر غوانی
غانیه ها، زنانی که به واسطۀ زیبایی خود بی نیاز از زینت باشند، جمع واژۀ غانیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیانی
تصویر عیانی
آشکار، ظاهر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عوافی
تصویر عوافی
جمع واژۀ عافیت، تندرستی، صحت، سلامت، زهد، پرهیزکاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثوانی
تصویر ثوانی
ثانیه، واحد اندازه گیری زمان، برابر با یک شصتم دقیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عوادی
تصویر عوادی
جمع واژۀ عادیه، ویژگی آنچه سرایت می کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از توانی
تصویر توانی
سست شدن، سستی کردن، کوتاهی کردن در کاری
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدوانی
تصویر عدوانی
از روی ظلم و ستم مثلاً تصرف عدوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عوانس
تصویر عوانس
جمع عانس، دختران ترشیده بی شوی ماندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عواصی
تصویر عواصی
جمع عاصی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عواری
تصویر عواری
جمع عاریه، سینجی ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوادی
تصویر عوادی
عادیه (شتران) سخت دونده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوانه
تصویر عوانه
خرما بن دراز، کرم ریگ
فرهنگ لغت هوشیار
جمع غانیه، زنان بساز بی نیازان از آرایش: زن برنا زنان پاک جمع غانیه زنانی که به سبب جمال خود از زیور بی نیاز باشند زنان جمیل: گروهی آن را خود غنیه خوانده که مغنی شیوه ایست از طلب غوانی افکار دبیرانه، زنان آواز خوان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عوالی
تصویر عوالی
جمع عالیه، بلند ها جمع عالیه بلند از هر چیز
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عمانی
تصویر عمانی
اروستانی آن چه از اروستان آورند منسوب به عمان. منسوب به عمان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شوانی
تصویر شوانی
شبانی چوپانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از توانی
تصویر توانی
مانده و سست گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
جمع آنیه تک انا، سبوها آوندها، جمع آنیه، جمع الجمع انا آوندها آبخورها آبدانها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از جوانی
تصویر جوانی
مقابل پیری
فرهنگ لغت هوشیار
جمع ثانیه، دمک ها، دو تاها جمع ثانیه شصتم حصه دقیقه. یاثونی نجوم. هرچه بزرفلک قمرپیداآید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه و از آن جمله است: انسی جابیه حربه ذوذنب ذوذوء ابه شهب طیفور عمود فارس قسعی مصباحی نیازک وردی و از آنرو آنها را ثوانی نجوم گویند که در دلایل و احکام در مرتبه ثانی اند و در احکام و دلایل اولیه نجوم را باشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از روانی
تصویر روانی
جریان سیلان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از بوانی
تصویر بوانی
به گونه رمن دنده ها ستون ها
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عدوانی
تصویر عدوانی
تجاوزکارانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اوانی
تصویر اوانی
جمع آنیه، ججمع اناء، آوندها، آبخورها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از توانی
تصویر توانی
((تَ))
سست شدن، سستی کردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثوانی
تصویر ثوانی
((ثَ))
جمع ثانیه، ثانیه ها
ثوانی نجوم: هر چه به زیر فلک قمر پیدا آید از چیزهای نورانی جز برق و صاعقه و از آن جمله است، انسی، جابیه، حربه، ذوذنب، ذوذؤابه، شهب، طیفور، عمود، فارس، قصعی، عصباحی، نیازک و روی و از آن روز آن ها را ثوانی نجوم گویند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روانی
تصویر روانی
((رَ))
مربوط و متعلق به روان، دستخوش بیماری روانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عوالی
تصویر عوالی
((عَ))
جمع عالیه. بلندی ها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از غوانی
تصویر غوانی
((غَ))
جمع غانیه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از نوانی
تصویر نوانی
((نَ))
لاغری، ضعیفی
فرهنگ فارسی معین