عوال. ج عالیه. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به عالیه و عوال شود. چیزهای بلند. (آنندراج) (غیاث اللغات) : طبیعت او در اختیار حدود... و ایثار سیوف و عوالی بر شنوف و غوالی و اعراض...برخلاف طباع بشر بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 273). - عوالی پناه، نامدار و نامور و مشهور و بزرگوار. (ناظم الاطباء)
عَوال. ج ِعالیه. (از اقرب الموارد) (آنندراج) (ناظم الاطباء). رجوع به عالیه و عوال شود. چیزهای بلند. (آنندراج) (غیاث اللغات) : طبیعت او در اختیار حدود... و ایثار سیوف و عوالی بر شنوف و غوالی و اعراض...برخلاف طباع بشر بود. (ترجمه تاریخ یمینی ص 273). - عوالی پناه، نامدار و نامور و مشهور و بزرگوار. (ناظم الاطباء)
مونث عانی زن بندی و گرفتار، زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد جمع عوانی، جمع عانیه، زنان بندی زنان که چون شوی بر آنان ستم کند کسی به فریاد شان نرسد
مونث عانی زن بندی و گرفتار، زن (بدان جهت که چون شوی بر او ظلم کند کسی به فریادش نرسد جمع عوانی، جمع عانیه، زنان بندی زنان که چون شوی بر آنان ستم کند کسی به فریاد شان نرسد