بنت افعی. از راویان حدیث بود و از ام سلمه روایت کرد. و عمار ذهبی از او روایت کرده است. (از تاج العروس). روات در تاریخ اسلام علاوه بر نقل احادیث، وظیفه داشتند که به حفظ اصل معانی و محتوای این احادیث توجه کنند. آنان به عنوان حافظان سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، همواره در تلاش بودند که روایت ها را با دقت تمام نقل کنند تا از تغییرات ناخواسته یا تحریف های احتمالی جلوگیری کنند. این دقت در نقل، به حفظ اصالت دین اسلام کمک کرده است. بنت مرداس بن ابی عامر. مادر وی خنساء شاعر بود. عمره نیز مانند مادرش شاعر بود و در مرگ دو برادر خود مرثیه های حزن آوری دارد. ابوتمام برخی ازاشعار عمره را در دیوان حماسۀ خویش آورده است. وی در حدود سال 48 ه. ق. درگذشت.. رجوع به الاغانی، الحماسۀ ابی تمام و اعلام النساء شود بنت عبدالرحمان بن سعد بن زراه بن عدس انصاریه. از بنی نجّار. از زنان فقیه در قرن اول هجری بود که بسال 21 ه. ق. تولد یافت و در 98 ه. ق. درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 169 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 727). رجوع به اعلام النساء، تاج العروس و طبقات ابن سعد شود بنت نعمان بن بشر انصاریه. وی همسر مختار ثقفی و از زنان ادیب و شاعر بود. و بسال 67 ه. ق. به امر مصعب بن زبیردر بین راه کوفه و حیره بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی). رجوع به تاریخ طبری، الاغانی و اعلام النساء شود بنت رواحه. از شعرای عرب بود. و او را با نعمان بن بشیر انصاری حکایتی است که در عهد یزید بن معاویه روی داده است. رجوع به الاغانی، الاستیعاب و اعلام النساء شود بنت علقمۀ حارثیه. از زنان شجاع و دلیر بود که در غزوۀ احد با همسرش که از بنی عبدالدار بود شرکت کرد. رجوع به سیرۀ ابن هشام، الاغانی و اعلام النساء شود بنت اسعد بن اسامه. از قوم عمالقه. زوجه اول حضرت اسماعیل (ع) بود که به امر ابراهیم (ع) وی راطلاق گفت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 55 شود بنت صامت. از زنان فاضل و سخنور عهد خویش بود. و او را با حسان بن ثابت حکایتی است که در اغانی آمده است. رجوع به الاغانی و اعلام النساء شود
بنت افعی. از راویان حدیث بود و از ام سلمه روایت کرد. و عمار ذهبی از او روایت کرده است. (از تاج العروس). روات در تاریخ اسلام علاوه بر نقل احادیث، وظیفه داشتند که به حفظ اصل معانی و محتوای این احادیث توجه کنند. آنان به عنوان حافظان سنت پیامبر (ص) و اهل بیت (ع)، همواره در تلاش بودند که روایت ها را با دقت تمام نقل کنند تا از تغییرات ناخواسته یا تحریف های احتمالی جلوگیری کنند. این دقت در نقل، به حفظ اصالت دین اسلام کمک کرده است. بنت مرداس بن ابی عامر. مادر وی خنساء شاعر بود. عمره نیز مانند مادرش شاعر بود و در مرگ دو برادر خود مرثیه های حزن آوری دارد. ابوتمام برخی ازاشعار عمره را در دیوان حماسۀ خویش آورده است. وی در حدود سال 48 هَ. ق. درگذشت.. رجوع به الاغانی، الحماسۀ ابی تمام و اعلام النساء شود بنت عبدالرحمان بن سعد بن زراه بن عدس انصاریه. از بنی نجّار. از زنان فقیه در قرن اول هجری بود که بسال 21 هَ. ق. تولد یافت و در 98 هَ. ق. درگذشت. (از حبیب السیر چ خیام ج 2 ص 169 و الاعلام زرکلی ج 2 ص 727). رجوع به اعلام النساء، تاج العروس و طبقات ابن سعد شود بنت نعمان بن بشر انصاریه. وی همسر مختار ثقفی و از زنان ادیب و شاعر بود. و بسال 67 هَ. ق. به امر مصعب بن زبیردر بین راه کوفه و حیره بقتل رسید. (از الاعلام زرکلی). رجوع به تاریخ طبری، الاغانی و اعلام النساء شود بنت رواحه. از شعرای عرب بود. و او را با نعمان بن بشیر انصاری حکایتی است که در عهد یزید بن معاویه روی داده است. رجوع به الاغانی، الاستیعاب و اعلام النساء شود بنت علقمۀ حارثیه. از زنان شجاع و دلیر بود که در غزوۀ احد با همسرش که از بنی عبدالدار بود شرکت کرد. رجوع به سیرۀ ابن هشام، الاغانی و اعلام النساء شود بنت اسعد بن اسامه. از قوم عمالقه. زوجه اول حضرت اسماعیل (ع) بود که به امر ابراهیم (ع) وی راطلاق گفت. رجوع به حبیب السیر چ خیام ج 1 ص 55 شود بنت صامت. از زنان فاضل و سخنور عهد خویش بود. و او را با حسان بن ثابت حکایتی است که در اغانی آمده است. رجوع به الاغانی و اعلام النساء شود
آنچه بر سر نهند از عمامه و کلاه و جز آن، مهره ای که بدان میان سلک مروارید فصل کنند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). - ابوعمره، کنیه است برای افلاس و گرسنگی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) یک دانه عمر. یک درخت دراز. رجوع به عمر شود
آنچه بر سر نهند از عمامه و کلاه و جز آن، مهره ای که بدان میان سلک مروارید فصل کنند. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد). - ابوعمره، کنیه است برای افلاس و گرسنگی. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) یک دانه عَمر. یک درخت دراز. رجوع به عَمر شود
عمره. یکی از ارکان حج، و آن از ’اعتمار’ مشتق شده است بمعنی زیارت کردن یا قصد مکانی آباد کردن. و در شرع آن را ’حج اصغر’ نیز گویند و آن را چهار عمل است: احرام، طواف، سعی بین صفا و مروه، حلق. ج، عمر، عمرات. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : آمده سوی مکه از عرفات زده لبیک عمره از تعظیم. ناصرخسرو. یافته حج و عمره کرده تمام بازگشته بسوی خانه سلیم. ناصرخسرو. خدمت بارگاه مجلس او عمره و مروه و صفا باشی. مسعودسعد. پس چرا اندرو مرا نبود حج مقبول و عمرۀ مبرور. مسعودسعد. بزمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام بعمره و حجر و مروه و صفا و منی. ادیب صابر. گر حج و عمره کرده اند از در کعبه رهروان ما حج و عمره میکنیم از درخسرو سری. خاقانی. گر بخت باز بر در کعبه رساندم کاحرام حج و عمره مثنّی ̍ برآورم. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 251). پس برای عمره کردن سوی تنعیم آمده هم بر آن آیین که حج را ساز و سامان دیده اند. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 101). استمتاع، عمره گزاردن با حج. تمتع، عمره با حج آوردن. (از منتهی الارب) ، زفاف مرد با زن در خانه خود زن. و اگر مرد زن را ب خانه خود آورد و زفاف کند، آن را عرس گویند. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)
عمره. یکی از ارکان حج، و آن از ’اعتمار’ مشتق شده است بمعنی زیارت کردن یا قصد مکانی آباد کردن. و در شرع آن را ’حج اصغر’ نیز گویند و آن را چهار عمل است: احرام، طواف، سعی بین صفا و مروه، حلق. ج، عُمَر، عُمُرات. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد) : آمده سوی مکه از عرفات زده لبیک عمره از تعظیم. ناصرخسرو. یافته حج و عمره کرده تمام بازگشته بسوی خانه سلیم. ناصرخسرو. خدمت بارگاه مجلس او عمره و مروه و صفا باشی. مسعودسعد. پس چرا اندرو مرا نبود حج مقبول و عمرۀ مبرور. مسعودسعد. بزمزم و عرفات و حطیم و رکن و مقام بعمره و حجر و مروه و صفا و منی. ادیب صابر. گر حج و عمره کرده اند از در کعبه رهروان ما حج و عمره میکنیم از درخسرو سری. خاقانی. گر بخت باز بر در کعبه رسانَدَم کاحرام حج و عمره مثنّی ̍ برآورم. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 251). پس برای عمره کردن سوی تنعیم آمده هم بر آن آیین که حج را ساز و سامان دیده اند. خاقانی (دیوان چ عبدالرسولی ص 101). استمتاع، عمره گزاردن با حج. تمتع، عمره با حج آوردن. (از منتهی الارب) ، زفاف مرد با زن در خانه خود زن. و اگر مرد زن را ب خانه خود آورد و زفاف کند، آن را عرس گویند. (از اقرب الموارد) (از ناظم الاطباء)