جدول جو
جدول جو

معنی علقَ - جستجوی لغت در جدول جو

علقَ
اظهار نظر کردن، نظر داد
دیکشنری عربی به فارسی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از علقه
تصویر علقه
تعلق، عشق و محبت، دلبستگی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علقه
تصویر علقه
نطفه یا جنین که هنوز به صورت پارۀ خون بسته است
علقۀ مضغه: کنایه از شخص پست و حقیر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علقم
تصویر علقم
هر چیز تلخ
حنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، شرنگ، کبست، پهنور، خربزۀ ابوجهل، ابوجهل، پژند، کرنج، هندوانۀ ابوجهل، فنگ، پهی، گبست، کبستو، حنظله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علق
تصویر علق
نود و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای نوزده آیه، اقرا
مقداری از گل که به دست می چسبد، هر چیز آویخته
در علم زیست شناسی زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد، زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی
خون، خون بسته
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از علق
تصویر علق
هر چیز خوب و گران مایه، نفیس و گران مایه از هر چیز
علق مضنه: چیزی گرانمایه که به آن بخل می ورزند
فرهنگ فارسی عمید
آویزش، دلمه خون بسته، پست خود نما، جغله بچه که هنوز بزرگ نشده آویزش، قطعه ای خون، طور دوم از ادوار نطفه که مانند خون غلیظ شده منجمد گردد خون بسته. یا علقه مصغه. شخص پست و حقیری که می خواهد خود نمایی کند، بچه ای که هنوز رشد نکرده (در مقام توهین گویند)
فرهنگ لغت هوشیار
کبست (حنظل)، کنار تلخ، آب تلخ، تلخ، بشبش برگ کبست زیتون تلخ، سیماهنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علق
تصویر علق
خون بسته
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از علقه
تصویر علقه
((عُ لْ قَ))
عشق، دلبستگی، گرانمایه از هر چیزی، آن مقدار از علوفه که غذای یک روزه شتر باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علقم
تصویر علقم
((عَ قَ))
حنظل، هر چیز تلخ
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علق
تصویر علق
((عِ لْ))
هر چیز گران بها، جامه نفیس
فرهنگ فارسی معین
تصویری از علق
تصویر علق
((عَ لَ))
خون، خون بسته شده، مقداری گل که به دست بچسبد، زالو
فرهنگ فارسی معین