معنی علقم علقم هر چیز تلخحنظل، میوه ای گرد و به اندازۀ پرتقال با طعم بسیار تلخ که مصرف دارویی دارد، شرنگ، کبست، پهنور، خربزۀ ابوجهل، ابوجهل، پژند، کرنج، هندوانۀ ابوجهل، فنگ، پهی، گبست، کبستو، حنظله تصویر علقم فرهنگ فارسی عمید
علقه علقه نطفه یا جنین که هنوز به صورت پارۀ خون بسته استعلقۀ مضغه: کنایه از شخص پست و حقیر فرهنگ فارسی عمید