چوب نخستین دلو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عرقاه. رجوع به عرقاه شود، جمع واژۀ عرقه. (منتهی الارب). رجوع به عرقه شود، جمع واژۀ عرق. (ناظم الاطباء). رجوع به عرق شود
چوب نخستین دلو. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). عرقاه. رجوع به عرقاه شود، جَمعِ واژۀ عَرَقه. (منتهی الارب). رجوع به عرقه شود، جَمعِ واژۀ عَرَق. (ناظم الاطباء). رجوع به عرق شود
علاقه ها و توابع و لواحق و لوازم و ملزومات و متملکات و چیزهائی که در ملک کسی باشد. (ناظم الاطباء) ، فرزند و عیال و اهل خانه و آنچه محسوب به خانه باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). کسان. خاصۀ مردم. حرم. جمع واژۀ متعلقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به متعلقه شود
علاقه ها و توابع و لواحق و لوازم و ملزومات و متملکات و چیزهائی که در ملک کسی باشد. (ناظم الاطباء) ، فرزند و عیال و اهل خانه و آنچه محسوب به خانه باشد. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون). کسان. خاصۀ مردم. حرم. جَمعِ واژۀ متعلقه. (یادداشت به خط مرحوم دهخدا). و رجوع به متعلقه شود
نام هفت قصیده از شاعران فصیح و بلیغ عرب که از روی تفاخر بر دروازۀ کعبه آویخته بودند تاصادر و وارد هر دیار مشاهده نمایند. (غیاث) (آنندراج). عرب بر آن است که در عهد جاهلیت هفت قصیده از هفت شاعر مقبول همگان بود و آن هفت بر جمیع اشعار دیگرشاعران رجحان داشت و در حقیقت معرف روح و نشاط حیات عرب بود، از این رو آنها را نوشته بر خانه کعبه آویختند و بدین مناسبت آنها را معلقات سبع و گاه سبع طوال نامیده اند. نام گویندگان و مطلع قصاید آنان چنین است (ادیبان را درباره تعداد گویندگان معلقات و نام و قصاید آنان اختلاف است و حتی برخی منکر وجود معلقات شده اند). (از تحلیل هفت پیکر نظامی نگارش معین ص 91و 92). از جملۀ اشعار شعرا، که مستحسن تشخیص داده شده و جزء سبعۀ معلقات قرار گرفته است: 1- امروءالقیس معلقۀ او بمطلع ذیل است: قفا نبک من ذکری حبیب و منزل بسقط اللوی بین الدخول فحومل. 2- زهیر بن ابی سلمی، معلقۀ او بمطلع: اء من أم اوفی دمنه لم تکلم بحومانه الدراج فالمتثلم. 3- حارث بن حلّزه الیشکری البکری، مطلع معلقۀ وی: آذنتنا ببینها اسماء رب ثاو یمل منه الثواء. 4- معلقۀ لبیدبن ربیعه بمطلع: عفت الدیار محلها فمقامها بمنی تاءبّد غولها فرجامها. 5- معلقۀ عمرو بن کلثوم بمطلع: الا هبی بصحنک فاصبحینا و لاتبقی خمور الأندرینا. 6- معلقۀ طرفه بن العبد بمطلع: لخوله اطلال ببرقه ثهمد تلوح کباقی الوشم فی ظاهر الید. 7- و معلقۀ عنتره بن شداد العبسی بمطلع: هل غادر الشعراء من متردم أم هل عرفت الدار بعد توهم. رجوع به اصحاب معلقه و معلقات شود
نام هفت قصیده از شاعران فصیح و بلیغ عرب که از روی تفاخر بر دروازۀ کعبه آویخته بودند تاصادر و وارد هر دیار مشاهده نمایند. (غیاث) (آنندراج). عرب بر آن است که در عهد جاهلیت هفت قصیده از هفت شاعر مقبول همگان بود و آن هفت بر جمیع اشعار دیگرشاعران رجحان داشت و در حقیقت معرف روح و نشاط حیات عرب بود، از این رو آنها را نوشته بر خانه کعبه آویختند و بدین مناسبت آنها را معلقات سبع و گاه سبع طوال نامیده اند. نام گویندگان و مطلع قصاید آنان چنین است (ادیبان را درباره تعداد گویندگان معلقات و نام و قصاید آنان اختلاف است و حتی برخی منکر وجود معلقات شده اند). (از تحلیل هفت پیکر نظامی نگارش معین ص 91و 92). از جملۀ اشعار شعرا، که مستحسن تشخیص داده شده و جزء سبعۀ معلقات قرار گرفته است: 1- امروءالقیس معلقۀ او بمطلع ذیل است: قفا نبک من ذکری حبیب و منزل بسقط اللوی بین الدخول فحومل. 2- زهیر بن ابی سلمی، معلقۀ او بمطلع: اء من أم اوفی دمنه لم تکلم بحومانه الدراج فالمتثلم. 3- حارث بن حِلّزه الیشکری البکری، مطلع معلقۀ وی: آذنتنا ببینها اسماء رب ثاو یمل منه الثواء. 4- معلقۀ لبیدبن ربیعه بمطلع: عفت الدیار محلها فمقامها بمنی تَاءَبَّدَ غَولها فَرِجامها. 5- معلقۀ عمرو بن کلثوم بمطلع: الا هبی بصحنک ِ فاصبحینا و لاتبقی خمور الأندرینا. 6- معلقۀ طرفه بن العبد بمطلع: لخوله اطلال ببرقه ثهمد تلوح کباقی الوشم فی ظاهر الید. 7- و معلقۀ عنتره بن شداد العبسی بمطلع: هل غادر الشُعَراءُ من متردم أم هل عرفت الدار بعد توهم. رجوع به اصحاب معلقه و معلقات شود
هفت تن از شاعران روزگار جاهلیت عرب بودند که هر یک قصیده ای غراسرودند و برحسب رسم معمول آن دوران آنها را از در کعبه بیاویختند که واردشوندگان آنها را ببینند و مایۀ شهرت و افتخار آنان گردد و پس از نزول قرآن از بیم رسوایی قصاید خود را پنهانی بردند چنانکه در کتب مربوط مشروحاً نگارش یافته است و همین قصاید است که درالسنۀ اهل علم به سبعۀ معلقه و معلقات سبعه مشهورو بارها چاپ شده است و شرحهای بسیار بر آنها نوشته اند، بالجمله آن هفت تن عبارتند از: امروءالقیس و طرفه بن عبد بکری و زهیر بن ابی سلمی مزنی و لبیدبن ربیعۀعامری و عمرو بن کلثوم ثعلبی و عنتره بن عمرو بن معاویه بن شداد و حارث بن حلزۀ یشکری. (از ریحانه الادب)
هفت تن از شاعران روزگار جاهلیت عرب بودند که هر یک قصیده ای غراسرودند و برحسب رسم معمول آن دوران آنها را از در کعبه بیاویختند که واردشوندگان آنها را ببینند و مایۀ شهرت و افتخار آنان گردد و پس از نزول قرآن از بیم رسوایی قصاید خود را پنهانی بردند چنانکه در کتب مربوط مشروحاً نگارش یافته است و همین قصاید است که درالسنۀ اهل علم به سبعۀ معلقه و معلقات سبعه مشهورو بارها چاپ شده است و شرحهای بسیار بر آنها نوشته اند، بالجمله آن هفت تن عبارتند از: امروءالقیس و طرفه بن عبد بکری و زهیر بن ابی سلمی مزنی و لبیدبن ربیعۀعامری و عمرو بن کلثوم ثعلبی و عنتره بن عمرو بن معاویه بن شداد و حارث بن حلزۀ یشکری. (از ریحانه الادب)
برخی از اهل سیر بر آنند که ده قصیده از ده تن از شاعران عصر جاهلیت بشرح مذکور در ’اصحاب معلقات سبعه’ در کعبه آویخته بودند و از خوف رسوایی در مقابل قرآن قصاید خودشان را دزدیدند و آن ده تن عبارتند از: هفت تن مذکور در اصحاب معلقات سبعه و عبید بن ابرص و اعشی میمون و نابغۀ ذبیانی. (از ریحانه الادب)
برخی از اهل سیَر بر آنند که ده قصیده از ده تن از شاعران عصر جاهلیت بشرح مذکور در ’اصحاب معلقات سبعه’ در کعبه آویخته بودند و از خوف رسوایی در مقابل قرآن قصاید خودشان را دزدیدند و آن ده تن عبارتند از: هفت تن مذکور در اصحاب معلقات سبعه و عبید بن ابرص و اعشی میمون و نابغۀ ذبیانی. (از ریحانه الادب)
ابن خلدون آرد: بهترین اشعارشان را (شاعران عصر جاهلیت) از ارکان بیت الحرام (کعبه) که جایگاه حجگزاری و خانه (پدرشان) ابراهیم بود فرومی آویختند، چنانکه این شاعران بدین امر نائل آمده بودند: امروءالقیس بن حجر. نابغۀذبیانی. زهیربن ابی سلمی. عنتره بن شداد. طرفه بن عبد.علقمه بن عبده. اعشی و دیگر کسانی که از اصحاب معلقات نه گانه بشمار میرفتند. (از ترجمه مقدمۀ ابن خلدون بقلم پروین گنابادی)
ابن خلدون آرد: بهترین اشعارشان را (شاعران عصر جاهلیت) از ارکان بیت الحرام (کعبه) که جایگاه حجگزاری و خانه (پدرشان) ابراهیم بود فرومی آویختند، چنانکه این شاعران بدین امر نائل آمده بودند: امروءالقیس بن حجر. نابغۀذبیانی. زهیربن ابی سلمی. عنتره بن شداد. طرفه بن عبد.علقمه بن عبده. اعشی و دیگر کسانی که از اصحاب معلقات نه گانه بشمار میرفتند. (از ترجمه مقدمۀ ابن خلدون بقلم پروین گنابادی)
جمع واژۀ عله. (ناظم الاطباء)، حالات گوناگون. (اقرب الموارد) (المنجد) : در ایام امن و فراغت گوسفندان با شیر و پشم و منافعبسیار در حالات و علات یأس و نوش از مباینت و مخالفت نفوس فارغ باشند (لشکریان) . (جهانگشای جوینی)
جَمعِ واژۀ عِله. (ناظم الاطباء)، حالات گوناگون. (اقرب الموارد) (المنجد) : در ایام امن و فراغت گوسفندان با شیر و پشم و منافعبسیار در حالات و علات یأس و نوش از مباینت و مخالفت نفوس فارغ باشند (لشکریان) . (جهانگشای جوینی)
از قبائل عرب ساکن مصر هستند که نسب آنان به عربهای حجاز میرسد و در قنا و اسوان سکونت دارند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 819) نام طائفه ای است منسوب به وادی علاقی که نسب آنان به عقیل بن ابی طالب میرسد. و اکنون در منطقه ای مابین دو شهر مضیق و کرسکو در سودان ساکنند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 819)
از قبائل عرب ساکن مصر هستند که نسب آنان به عربهای حجاز میرسد و در قنا و اسوان سکونت دارند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 819) نام طائفه ای است منسوب به وادی علاقی که نسب آنان به عقیل بن ابی طالب میرسد. و اکنون در منطقه ای مابین دو شهر مضیق و کرسکو در سودان ساکنند. (از معجم قبائل العرب ج 2 ص 819)
مأخوذ از تازی، علایق و دلبستگی و ارتباط. (ناظم الاطباء) ، متعلقات و ارتباطات و عقار و تملکات. (ناظم الاطباء). - تعلقات دنیوی، علایق دنیوی و دلبستگی به این جهان. (ناظم الاطباء)
مأخوذ از تازی، علایق و دلبستگی و ارتباط. (ناظم الاطباء) ، متعلقات و ارتباطات و عقار و تملکات. (ناظم الاطباء). - تعلقات دنیوی، علایق دنیوی و دلبستگی به این جهان. (ناظم الاطباء)
بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن، دوستی، بستگی ارتباط، جمع علایق (علائق) علاقجات (غلط) یا علاقه قرابت. ارتباط خویشاوندی. یا علاقه محبت. دوستی قلبی. یا قطع علاقه. ترک دوستی دل کندن
بدل دوست داشتن کسی را دوست داشتن، دوستی، بستگی ارتباط، جمع علایق (علائق) علاقجات (غلط) یا علاقه قرابت. ارتباط خویشاوندی. یا علاقه محبت. دوستی قلبی. یا قطع علاقه. ترک دوستی دل کندن