- علفزار
- زمینی که بر آن علف های خودرو روییده است
معنی علفزار - جستجوی لغت در جدول جو
- علفزار
- چراگاه، جای چریدن حیوانات علف خوار، مرتع، چرازار، سبزه زار، چرام، مسارح، چراخوٰار، چراخور، چراجای، چرامین
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مرغزار چرا گاه شوند زار زمینی که در آن علف بسیار بود چراگاه مرتع
آنچه موجب آزردن خاطر باشد، معشوق ستمگر، بیرحم
دل آزرده غمناک
پاافزار
فرار کردن، گریز
جائی که در آن کتیرا بسیار است
کسی که در میان سپاه علم را به دست می گیرد، پرچم دار
زمینی که محصولات باقی مانده در آن به مصرف چرا می رسد، پولی که دامدار در برابر چرای دام به صاحب زمین دارای آب و علف می دهد
کفش، پا افزار، پاپوش، چارق، لخا، لکا، پایدان، پایزار، پااوزار
چرک، چرا گاه چرنده علف علفخوار، مقداری علف که جهت دسته ای از ستور صرف شود: علف چر مالهای ما روزی یک خروار است، زمینی پر غلف که گاو و گوسفند و جز آن - ها در آن چرند مرتع
داره دهره ابزاریست از نوع داس کمانی شکل که در طویله به وسیله آن یونجه و امثال آن را بریده به چهارپایان دهند
کسی که در میان سپاه علم و رایت در دست وی باشد
گیاهناک چمنزار زمینی که دارای علف بسیار است چراگاه
آن چه موجب آزردن خاطر باشد، معشوق ستمگر، بی رحم
کلمه ای که هنگام گریختن از پیش دشمن یا از خطری سهمگین گفته می شود، بگریز، بگریزید
وسیله ای شبیه داس که بر پایه ای چوبی نصب می کنند و با آن دسته های یونجه یا علف دیگر را به تکه های کوچک برش می دهند و در توبره یا آخور چهارپایان می ریزند
وسیله، لوازم، آلت
هر چه که بدان کاری انجام دهند آلتی که پیشه وران و کارگران با آن کار کنند مانند: اره تیشه چکش و غیره ابراز آلت، داروهای خوشبو که در غذا ریزند مانند: زعفران زردچوبه دارچینو غیره ابزار دیگ افزار بو افزار، آلت مانند (تیشه، اره، چکش و غیره)
جایی که گل بسیار روییده باشد، گلستان
زمینی که در آن گل بسیار باشد، جای پر گل و لای
جائی که گل بسیار روئیده باشد، گلستان
ابزار، آلت، ادویه خوشبو که در غذا ریزند، فزار
نام لحنی در موسیقی، جای گل بسیار
ابزار، ادویه، برای مثال افزار ز پس کنند در دیگ / حلوا ز پس آورند بر خوان (خاقانی - ۳۴۸)
نان بی نان خورش، نان خشک، در علم زیست شناسی درختی که از آن چوب آتش زنه تهیه می شود
نان بی خورش، گشن دادن کویک را، پیراستن کویک را، درخت که از آن آتشزنه سازند گشن دهنده کویک
چرکین چرکن چرک آلود پلید: همانا که چون تو فژاک آمدم و گر چون تو ابله فغاک آمدم
کلون کلون در، دشمنی سخت، سریش، نام اسپی که مقوقس فرمانروای مصر همراه با ماریه پیامبر اسلام ص را ارمغان فرستاد
افزار، ابزار