جدول جو
جدول جو

معنی عقاد - جستجوی لغت در جدول جو

عقاد
(عِ)
نخی است که در آن مهره هایی باشد و به گردن کودک آویخته گردد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عقاد
(عَق قا)
مبالغه است عاقد را. رجوع به عاقد شود، سازنده و فروشندۀ نخها و تکمه ها. (از اقرب الموارد). علاقه بند
لغت نامه دهخدا
عقاد
نخ ساز، فروشنده نخ
تصویری از عقاد
تصویر عقاد
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عماد
تصویر عماد
(پسرانه)
اعتماد، تکیه گاه، نگاهدارنده، ستون
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عباد
تصویر عباد
(پسرانه)
بندگان، نام چندتن از خاندان بنی عباد
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از عتاد
تصویر عتاد
آنچه برای سفر لازم است، وسایل سفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقار
تصویر عقار
درخت، دوا، دارو، داروی گیاهی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقاید
تصویر عقاید
عقیده ها، دین ها، ایمان ها، مذاهب، رای ها، چیزهایی که انسان به آن اعتقاد دارد، باورها، چیزهایی که انسان در دل و ضمیر خود نگه می دارد، جمع واژۀ عقیده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقاب
تصویر عقاب
پرندۀ شکاری بزرگ با چنگال های قوی و چشم های تیزبین که جانوران کوچک از قبیل خرگوش یا روباه را شکار می کند، دال، دالمن،
در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی است
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رقاد
تصویر رقاد
خواب، حالت آسایش در انسان و حیوان که در طی آن حواس ظاهری انسان از کار می افتد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عماد
تصویر عماد
ستون، آنچه به آن تکیه می کنند، تکیه گاه، بناهای بلند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقاب
تصویر عقاب
سزای گناه و کار بد کسی را دادن، جزای کردار بد، عذاب
جمع واژۀ عقبه، راه های سخت کوهستانی، گردنه ها
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عیاد
تصویر عیاد
به احوال پرسی مریض رفتن، به سوی کسی یا چیزی بازگشتن، دوباره شروع کردن، بازگشت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عاقد
تصویر عاقد
اجراکنندۀ صیغۀ نکاح یا معامله، محکم کنندۀ پیمان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عناد
تصویر عناد
ستیزه کردن، کجروی، گمراهی، گردنکشی، لجاج، ستیزه، مرتکب خلاف و خیره سری شدن
عناد ورزیدن: ستیزه کردن، لجبازی کردن، گردن کشی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از نقاد
تصویر نقاد
منتقد آثار ادبی، جداکنندۀ خوب از بد، کسی که درم و دینار را وارسی کند و سره و ناسره را از هم جدا کند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عباد
تصویر عباد
عبدها، بندگان، جمع واژۀ عبد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقار
تصویر عقار
خانه، ملک، آب و زمین زراعتی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عقال
تصویر عقال
بندی که اعراب کوفیه را با آن به سر خود می بندند، زانوبند شتر، ریسمانی که با آن زانوی شتر را می بندند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عواد
تصویر عواد
عودنواز، نوازندۀ عود
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
رشته با مهره ها که بر گردن طفلان اندازند. (منتهی الارب) (آنندراج). رشتۀ مهره داری که جهت چشم زخم بر گردن کودکان اندازند. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
(اَ)
جمع واژۀ عقد، بمعنی پذرفتاری و پیمان و رای و فکر و شتر نر قوی پشت و مرد بسته زبان و طاق بنا. (منتهی الارب). جمع واژۀ عقد، بمعنای پایۀ بنا و شتر نر قوی پشت. (از اقرب الموارد). جمع واژۀ عقد. (ناظم الاطباء). عقود. (اقرب الموارد). و رجوع به عقد و عقود شود، درشت و سطبر هر دو پهلو. (منتهی الارب) (آنندراج) (ناظم الاطباء). آنکه جنبین وی درشت باشد. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(اِ تِ)
جوشانیده درشت و سطبر نمودن چیزی را. قال الکسائی: یقال للقطران و الرب و نحوه: اعقدته حتی تعقد. (منتهی الارب). در جوشانیدن ستبر نمودن چیزی را. (ناظم الاطباء). جوشانیده درست و سطبر نمودن چیزی را. (آنندراج). ستبر گردانیدن دارو و آنچه بدو ماند. (مصادر زوزنی). ستبر گردانیدن مایع. (تاج المصادر بیهقی). جوشانیده درشت و سطبر کردن از چیزی، چون رب قطران. (یادداشت بخط مؤلف). جوشانیدن عسل و رب و نظایر آن تا غلیظشود. (از اقرب الموارد). تعقید. (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
(خَطْوْ)
بهم بستن. (ناظم الاطباء) ، گره زدن، بافتن. (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عراد
تصویر عراد
گیاه ستبر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عباد
تصویر عباد
جمع عابد، بندگان و بمعنای عبادت کنندگان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاد
تصویر عتاد
توشه راهمانه ساخت و سامان آنچه جهت سفر و جز آن آماده سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عداد
تصویر عداد
همتا، حریف
فرهنگ لغت هوشیار
کوته بالا، ستبر بازو استخوان بینی، درد بازو، کوته اندام بازو بند، داز داز جز داس است و برای کشیدن شاخه های درختان و شکستن آنها به کار می رود
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاقد
تصویر عاقد
عقد کننده، گره زننده، استوار کننده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رقاد
تصویر رقاد
خواب خفت خفتن غنودن، خواب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عماد
تصویر عماد
چوبی که خانه بر آن استوار شود، ستون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عقاب
تصویر عقاب
شهباز، آگفت
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عقاید
تصویر عقاید
باورها
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عناد
تصویر عناد
دشمنی
فرهنگ واژه فارسی سره