پرستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بلوایه، چلچله، پرستوک، بالوایه، بلسک، خطّاف، باسیج، پرستک، فرشتو، فرستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
پَرَستو، پرنده ای کوچک و مهاجر با بال های دراز و نوک تیز و دم دو شاخه و پرهای سیاه که زیر سینه اش خاکستری یا حنایی رنگ است، بیشتر در سقف خانه ها لانه می گذارد و حشراتی از قبیل مگس و پشه را می خورد بَلوایه، چِلچِله، پَرَستوک، بالوایه، بَلَسک، خَطّاف، باسیج، پَرَستُک، فَرَشتو، فَرَستوک، پالوانه، فراستوک، فراشتوک
جمع واژۀ عقبول و عقبوله. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب)، شدائد و سختی ها. (از اقرب الموارد)، باقی مانده از بقیه و پسین چیزها. (منتهی الارب). بقایای بیماری و دشمنی و عشق. (از اقرب الموارد) : مرض بها (امام فخرالدین محمد بن عمرالرازی بهرات) و توفی فی عقابیله ببلده هرات. (عیون الانباء ج 2 ص 26)، آنچه از پس تب بر لب برآید. (از اقرب الموارد). تبخال، هو ذو عقابیل، او بسیار شریر است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عقبول و عقبوله شود
جَمعِ واژۀ عُقبول و عُقبولَه. (اقرب الموارد) (از منتهی الارب)، شدائد و سختی ها. (از اقرب الموارد)، باقی مانده از بقیه و پسین چیزها. (منتهی الارب). بقایای بیماری و دشمنی و عشق. (از اقرب الموارد) : مرض بها (امام فخرالدین محمد بن عمرالرازی بهرات) و توفی فی عقابیله ببلده هرات. (عیون الانباء ج 2 ص 26)، آنچه از پس تب بر لب برآید. (از اقرب الموارد). تبخال، هو ذو عقابیل، او بسیار شریر است. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). رجوع به عقبول و عقبوله شود
جمع واژۀ ابال و اباله و اباله و ابّیل و ابّول و ایبال. و نیز گفته اند این کلمه جمعی است بی واحد. دسته های پراکنده. گروههای متفرق. دسته دسته. گروه گروه. - طیر ابابیل، گله های مرغان. جفاله جفاله. ابوعبیده گوید واحد آن ابیل است و ابوجعفر رواسی بر آن است که واحد ابابیل ابول باشد. (المزهر). ، در تداول فارسی، پرستو. پرستوک. خطاف. چلچله. پیلوایه. پلستک. پالوانه. حاجی حاجی. بادخورک. بالوایه. دالپوز: اضعف مرغان ابابیل است و او پیل را بدرید و نپذیرد رفو. مولوی. - مثل ابابیل، سخت کم خور
جَمعِ واژۀ اِبال و اِباله و اَباله و ابّیل و ابّول و ایبال. و نیز گفته اند این کلمه جمعی است بی واحد. دسته های پراکنده. گروههای متفرق. دسته دسته. گروه گروه. - طیر ابابیل، گله های مرغان. جفاله جفاله. ابوعبیده گوید واحد آن ابیل است و ابوجعفر رواسی بر آن است که واحد ابابیل ابول باشد. (المزهر). ، در تداول فارسی، پرستو. پرستوک. خطاف. چلچله. پیلوایه. پلستک. پالوانه. حاجی حاجی. بادخورک. بالوایه. دالپوز: اضعف مرغان ابابیل است و او پیل را بدْرید و نپْذیرد رفو. مولوی. - مثل ابابیل، سخت کم خور
تک ندار گروه ها، گله گله، پرستو با خوراک بالوایه دمسنجه، جمع ابال اباله اباله ابیل ابول (که هیچیک از آنها در فارسی مستعمل نیست) و گفته اند جمعی است بی مفرد. دسته های پراکنده گروه های متفرق: طیرابابیل دسته های مرغان، پرستو پرستوک خطاف چلچله بابیل
تک ندار گروه ها، گله گله، پرستو با خوراک بالوایه دمسنجه، جمع ابال اباله اباله ابیل ابول (که هیچیک از آنها در فارسی مستعمل نیست) و گفته اند جمعی است بی مفرد. دسته های پراکنده گروه های متفرق: طیرابابیل دسته های مرغان، پرستو پرستوک خطاف چلچله بابیل
مونث خطابی: راستنمود، نام یکی از شاخه های هفت پیشوایی از پیروان ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اجدع کوفی که می گفت آدمی پس از رسیدن به پیامبری خدا می گردد. آنان جعفر صادق ع را نیز خدا می دانستند
مونث خطابی: راستنمود، نام یکی از شاخه های هفت پیشوایی از پیروان ابوالخطاب محمد بن ابی زینب اجدع کوفی که می گفت آدمی پس از رسیدن به پیامبری خدا می گردد. آنان جعفر صادق ع را نیز خدا می دانستند
تثنیه عقاب دو آله دار دوموده تثنیه عقاب در حالت رفعی و جری (ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند) دو عقاب، دو چوب که مقصر را بر آنها بدار می کشیدند یا بر آنها بسته چوب می زدند عقابان. توضیح ظاهرا سر آن دو چوب به شکل عقاب بوده. یا در عقابین کشیدن، مقصر را به چوب عقابین بستن
تثنیه عقاب دو آله دار دوموده تثنیه عقاب در حالت رفعی و جری (ولی در فارسی مراعات این قاعده نکنند) دو عقاب، دو چوب که مقصر را بر آنها بدار می کشیدند یا بر آنها بسته چوب می زدند عقابان. توضیح ظاهرا سر آن دو چوب به شکل عقاب بوده. یا در عقابین کشیدن، مقصر را به چوب عقابین بستن
رمن است و تک ندارد برخی عسقل را تک آن دانسته اند سراب (این واژه پارسی است بنگرید به سراب)، پاره های پراکنده ابر پاره ابر، سماروغ سپید از گیاهان، ساگ زیرزمینی (ساگ ساق)
رمن است و تک ندارد برخی عسقل را تک آن دانسته اند سراب (این واژه پارسی است بنگرید به سراب)، پاره های پراکنده ابر پاره ابر، سماروغ سپید از گیاهان، ساگ زیرزمینی (ساگ ساق)
طبق روایات، یکی از سه فرشته (هاروت، ماروت، عزازیل) که خدا آنان را به کره زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده این امتحان برآمدن مشکل است اظهار عجز
طبق روایات، یکی از سه فرشته (هاروت، ماروت، عزازیل) که خدا آنان را به کره زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده این امتحان برآمدن مشکل است اظهار عجز