جدول جو
جدول جو

معنی عزازیل

عزازیل
بچه ای که بسیار شیطنت می کند، بچۀ شرور، لقب ابلیس، شیطان
تصویری از عزازیل
تصویر عزازیل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عزازیل

عزازیل

عزازیل
طبق روایات، یکی از سه فرشته (هاروت، ماروت، عزازیل) که خدا آنان را به کره زمین فرستاد تا مانند آدمیان زندگی کنند و از محرمات بپرهیزند والا تنبیه شوند. عزازیل پس از چندی چون دانست که از عهده این امتحان برآمدن مشکل است اظهار عجز
عزازیل
فرهنگ فارسی معین

عزاهیل

عزاهیل
جَمعِ واژۀ عُزهول. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). رجوع به عزهول شود، به معنی عَراهیل است. (از منتهی الارب). رجوع به عراهیل شود
لغت نامه دهخدا

عکازیل

عکازیل
پنجۀ شیر. (از منتهی الارب). پنجه های شیر، واحد آن عُکزوله است. (از اقرب الموارد). پنجه های شیر. (از تاج العروس)
لغت نامه دهخدا

عرازیل

عرازیل
قوم عرازیل، گروه متفق و هم مشرب در دزدی. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

عزازی

عزازی
ابوالعباس احمد ابن عمر عزازی، منسوب به عزاز حلب. وی محدث بود و از ابوالحسن علی بن احمد بن مرزبان روایت کرده است. (از معجم البلدان). محدث کسی است که علاوه بر نقل احادیث، در تشخیص راویان ضعیف، ناقلان جعلی، و تناقض های روایی تخصص دارد. علم رجال به عنوان شاخه ای از دانش حدیث، به وسیلهٔ همین محدثان شکل گرفت و برای هر حدیث، مسیر انتقال آن از راوی به راوی مشخص شد. این سطح از دقت علمی، تنها در تمدن اسلامی به چشم می خورد و نمونه ای از نهادینه شدن عقلانیت در دین است.
لغت نامه دهخدا

عزرائیل

عزرائیل
ملک الموت، قابض ارواح، فرشته ای که جان مردم را می گیرد، جان ستان، جان شکار، جان شکر، فرشتۀ مرگ
عزرائیل
فرهنگ فارسی عمید