مرد تنگ دهان که دندان بالایین و دندان زیرین او با هم قرین باشد بروشی که تبیین کلام را نتواند، یا آنکه کام او بر هم چفسیده باشد و وقت حرف زدن نتواند آن واگرداند، یا آنکه مخرج کلام بر وی تنگ باشد و در تکلم ضاد استعانت کند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). مردتنگ کام که دندانهای زبرین و زیرین وی بهم برخورد و سخن وی آشکار نباشد، یا آنکه هنگام سخن گفتن بخلقت چانۀ وی از هم گشوده نشود، و یا کسی که مخرج سخن بر وی تنگ باشد و به ضاد یاری جوید، یعنی لکنت وار حرف ضاد را تکرار کند تا از آن بسخن گفتن درآید. ج، ضزّ، سست و ضعیف کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ضعیف و سست ساختن. (آنندراج). ضعیف کردن. (زوزنی) (تاج المصادر) (ترجمان تهذیب عادل). اضعاف بیماری کسی را، ضعیف ساختن وی را. و اسم مفعول آن برخلاف قیاس مضعوف است نه مضعف، چنانکه گویند: اسعده اﷲ فهو مسعود لا مسعد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به مضعوف شود، اضعاف کسی، ضعیف شدن دابه وی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). صاحب ستور سست و ناتوان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خداوند ستور ضعیف شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، دوچند کرده شدن جهت قوم: اضعف القوم (مجهولاً). (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خداوند افزونی شدن، افزون کردن. (زوزنی) (تاج المصادر) (ترجمان تهذیب عادل ص 14)
مرد تنگ دهان که دندان بالایین و دندان زیرین او با هم قرین باشد بروشی که تبیین کلام را نتواند، یا آنکه کام او بر هم چفسیده باشد و وقت حرف زدن نتواند آن واگرداند، یا آنکه مخرج کلام بر وی تنگ باشد و در تکلم ضاد استعانت کند. (منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). مردتنگ کام که دندانهای زبرین و زیرین وی بهم برخورد و سخن وی آشکار نباشد، یا آنکه هنگام سخن گفتن بخلقت چانۀ وی از هم گشوده نشود، و یا کسی که مخرج سخن بر وی تنگ باشد و به ضاد یاری جوید، یعنی لکنت وار حرف ضاد را تکرار کند تا از آن بسخن گفتن درآید. ج، ضُزّ، سست و ضعیف کردن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). ضعیف و سست ساختن. (آنندراج). ضعیف کردن. (زوزنی) (تاج المصادر) (ترجمان تهذیب عادل). اضعاف بیماری کسی را، ضعیف ساختن وی را. و اسم مفعول آن برخلاف قیاس مضعوف است نه مُضْعَف، چنانکه گویند: اسعده اﷲ فهو مسعود لا مُسْعَد. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). رجوع به مضعوف شود، اضعاف کسی، ضعیف شدن دابه وی. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). صاحب ستور سست و ناتوان گردیدن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج). خداوند ستور ضعیف شدن. (تاج المصادر بیهقی) ، دوچند کرده شدن جهت قوم: اُضْعِف َ القوم (مجهولاً). (از منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط). خداوند افزونی شدن، افزون کردن. (زوزنی) (تاج المصادر) (ترجمان تهذیب عادل ص 14)
ابن سالم بن عوف بن عمرو. ازخزرج، از قحطان. جدی است جاهلی. و عباده بن صامت از صحابیان، و نعمان بن داود از محدثان، از نسل وی می باشند. (از الاعلام زرکلی از نهایهالارب و جمهرهالانساب). واژه ی صحابی برگرفته از واژه «صحبت» است که نشان دهنده نزدیکی و همراهی است. در منابع اسلامی، صحابی به فردی اطلاق می شود که پیامبر اسلام را دیده و مؤمنانه همراه او بوده است. اهمیت صحابه در حفظ منابع دینی و سنت پیامبر، انکارناپذیر است. ابن وائل بن قاسط. پدر حیّی است. و عنزی به وی منسوب است. (ازمنتهی الارب). رجوع به الاعلام زرکلی ج 5 ص 270 شود. - مسجد بنی عنز، در کوفه منسوب است به عنزبن وائل بن قاسطبن هنب بن افصی بن دعمی بن جدیله بن أسدبن نزار. (از معجم البلدان)
ابن سالم بن عوف بن عمرو. ازخزرج، از قحطان. جدی است جاهلی. و عباده بن صامت از صحابیان، و نعمان بن داود از محدثان، از نسل وی می باشند. (از الاعلام زرکلی از نهایهالارب و جمهرهالانساب). واژه ی صحابی برگرفته از واژه «صُحبَت» است که نشان دهنده نزدیکی و همراهی است. در منابع اسلامی، صحابی به فردی اطلاق می شود که پیامبر اسلام را دیده و مؤمنانه همراه او بوده است. اهمیت صحابه در حفظ منابع دینی و سنت پیامبر، انکارناپذیر است. ابن وائل بن قاسط. پدر حیّی است. و عنزی به وی منسوب است. (ازمنتهی الارب). رجوع به الاعلام زرکلی ج 5 ص 270 شود. - مسجد بنی عنز، در کوفه منسوب است به عنزبن وائل بن قاسطبن هِنب بن افصی بن دُعمی بن جدیله بن أسدبن نزار. (از معجم البلدان)
روی گردانیدن از کسی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). عدول کردن. (از اقرب الموارد) ، به سنان خرد زدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). به نیزۀ کوچک زدن. (از ناظم الاطباء). بوسیلۀ عنزه کسی را زدن. (از اقرب الموارد). رجوع به عنزه شود
روی گردانیدن از کسی. (از منتهی الارب) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). عدول کردن. (از اقرب الموارد) ، به سنان خرد زدن کسی را. (منتهی الارب) (آنندراج). به نیزۀ کوچک زدن. (از ناظم الاطباء). بوسیلۀ عنزه کسی را زدن. (از اقرب الموارد). رجوع به عنزه شود
سر آماج چوبی است که گاو آهن را بدان بندند، کرباد بیل شانه مانندی که با آن گندم کوفته را باد دهند در مازندران به خرمن کر گفته می شود، دمغازه اسب، دمغازه اشتر، دستگیر کمان
سر آماج چوبی است که گاو آهن را بدان بندند، کرباد بیل شانه مانندی که با آن گندم کوفته را باد دهند در مازندران به خرمن کر گفته می شود، دمغازه اسب، دمغازه اشتر، دستگیر کمان
لایه ستوهش ناتوانی درماند گی سستی، دسته شمشیر، شمشیر، درد سرین در ستور، مرغ دو برادران، کمبود در پرداخت در شماربایگی (حساب بانکی) ناتوان: مرد، بن دنباله، سرین، سرنه یکی از استخوان های لگن کلانسرینی عیب، حزن اندوه، آن چه از احوال که آشکار کنند یا مخفی دارند. ناتوان شدن به ستوه آمدن، ناتوانی سستی در ماندگی، عدم قدرت در انجام دادن اموریست که به ذات ممکن باشد بنابراین نسبت به امور غیر ممکن عجز صادق نیست، کسری مالیات، مقدار مالیاتی که از مودیان مالیات یک ناحیه برای جبران کمبود مالیاتی که بر عهده مودیان غایب بود وصول می کردند. دنباله چیزی، سرین. یا استخوان عجز. استخوانی است که فرد و متناظر و شبیه بیک هرم مربع القاعده که از جوش خوردن 5 مهره خارجی تشکیل می شود و بین دو استخوان خاصره و زر مهره های کمری و بالای استخوان دنبالچه قرار دارد. این استخوان از بالا به پایین و از جلو به عقب کشیده شده و انتهای فوقانی آن با پنجمین مهره کمر زاویه ای برجسته به طرف جلو تشکیل می دهد که فرجه آن در زن 118 و در مرد 126 درجه است. این زاویه را زاویه خاجی کمری یا دماغه می نامند. استخوان خاجی در جلو مقعر و تقعرش در زن بیش از مرد است. استخوان مذکور با دو استخوان خاصره و استخوان دنبالچه (عصعص) مجموعا لگن خاصره را می سازند، آخرین کلمه مصراع دوم هر بیت شعر جمع اعجاز
لایه ستوهش ناتوانی درماند گی سستی، دسته شمشیر، شمشیر، درد سرین در ستور، مرغ دو برادران، کمبود در پرداخت در شماربایگی (حساب بانکی) ناتوان: مرد، بن دنباله، سرین، سرنه یکی از استخوان های لگن کلانسرینی عیب، حزن اندوه، آن چه از احوال که آشکار کنند یا مخفی دارند. ناتوان شدن به ستوه آمدن، ناتوانی سستی در ماندگی، عدم قدرت در انجام دادن اموریست که به ذات ممکن باشد بنابراین نسبت به امور غیر ممکن عجز صادق نیست، کسری مالیات، مقدار مالیاتی که از مودیان مالیات یک ناحیه برای جبران کمبود مالیاتی که بر عهده مودیان غایب بود وصول می کردند. دنباله چیزی، سرین. یا استخوان عجز. استخوانی است که فرد و متناظر و شبیه بیک هرم مربع القاعده که از جوش خوردن 5 مهره خارجی تشکیل می شود و بین دو استخوان خاصره و زر مهره های کمری و بالای استخوان دنبالچه قرار دارد. این استخوان از بالا به پایین و از جلو به عقب کشیده شده و انتهای فوقانی آن با پنجمین مهره کمر زاویه ای برجسته به طرف جلو تشکیل می دهد که فرجه آن در زن 118 و در مرد 126 درجه است. این زاویه را زاویه خاجی کمری یا دماغه می نامند. استخوان خاجی در جلو مقعر و تقعرش در زن بیش از مرد است. استخوان مذکور با دو استخوان خاصره و استخوان دنبالچه (عصعص) مجموعا لگن خاصره را می سازند، آخرین کلمه مصراع دوم هر بیت شعر جمع اعجاز