جدول جو
جدول جو

معنی عشرت - جستجوی لغت در جدول جو

عشرت
(دخترانه)
خوشگذرانی، کامجویی
تصویری از عشرت
تصویر عشرت
فرهنگ نامهای ایرانی
عشرت
کامرانی، خوش گذرانی، دوستی و آمیزش، مخالطه، صحبت
تصویری از عشرت
تصویر عشرت
فرهنگ فارسی عمید
عشرت
مصاحبت کردن و معاشرت کردن
تصویری از عشرت
تصویر عشرت
فرهنگ لغت هوشیار
عشرت
((عِ رَ))
معاشرت کردن، خوشگذرانی، کامرانی
تصویری از عشرت
تصویر عشرت
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عبرت
تصویر عبرت
پند، پندآموزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از عشره
تصویر عشره
ده، عدد اصلی بعد از نه، ۱۰
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عورت
تصویر عورت
امری که انسان از آن شرم داشته باشد، عضوی که انسان از روی شرم و حیا می پوشاند، هرچه موضع ستر باشد، آلت تناسلی، شرمگاه، شرم جای، کنایه از جنس زن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عسرت
تصویر عسرت
تنگی، سختی، دشواری، تنگدستی، بی چیزی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عترت
تصویر عترت
اولاد و احفاد، ذریه، خانواده، عشیرۀ مرد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشرات
تصویر عشرات
عشره، مرتبۀ بعد از آحاد، از ده تا نود، دهگان
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عثرت
تصویر عثرت
خطا، گناه، لغزش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عترت
تصویر عترت
خویشاوندان و ارقاب و فرزندان
فرهنگ لغت هوشیار
بکارت دوشیزگی، دسته موی موی پیش سر کاکل بکارت دوشیزگی، دسته موی موی پیش سر کاکل
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عبرت
تصویر عبرت
پند گرفتن
فرهنگ لغت هوشیار
ساوی زمین ساوی ده یکی زمین ده یکی ده دهی منسوب به عشر. یا زمین عشری. زمینی بود که عشر می پرداخت مقابل زمین خراجی که خراج می پرداخت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشره
تصویر عشره
ده دهایی ده (10) جمع عشرات
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشرق
تصویر عشرق
مرو هم آوای سرو از گیاهان
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عشره، دهگان دهایی ها جمع عشره مرتبه بعد از آحاد (در اعداد) که از 10 تا 99 را شامل است دهگان
فرهنگ لغت هوشیار
این واژه پارسی است و درست آن: اژیران اژیر هوشمند و زیرک شعبه پنجم از شعب بیست و چهار گانه موسیقی که قدما آن را جزو حسینی می دانستند ولی حسین امروزه از قطعات نوا است شعبه ای از بوسلیک
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسرت
تصویر عسرت
سختی و زحمت و اشکال
فرهنگ لغت هوشیار
امری که شخص از آن شرم دارد، کار زشت، هر چیزیست که نظر کردن اجنبی به آن جایر نباشد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عسرت
تصویر عسرت
((عُ سْ رَ))
تنگی، سختی، تنگدستی، بی چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عذرت
تصویر عذرت
((عُ رَ))
بکارت، دوشیزگی، دسته موی، کاکل
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عثرت
تصویر عثرت
((عَ رَ))
لغزش، خطا
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عترت
تصویر عترت
((عِ رَ))
فرزندان، اولاد، خانواده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عبرت
تصویر عبرت
((ع ِ رَ))
پند گرفتن، ارزیابی کردن، سنجیدن، پند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عورت
تصویر عورت
((عُ رَ))
آلت تناسلی، شرمگاه، امری که انسان از آن شرم داشته باشد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عثرت
تصویر عثرت
لغزش، خطا، جنگ
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عبرت
تصویر عبرت
پند گرفتن، آگاهی ای که از نظر کردن در احوال دیگران حاصل می شود، پند
عبرت گرفتن: هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشر
تصویر عشر
ده آیۀ قرآن که به شاگردان می آموختند، علامتی زرین در پایان هر ده آیه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشر
تصویر عشر
یک جز از ده، ده یک، یک دهم
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عرت
تصویر عرت
جنبیدن، لرزیدن، درخشیدن، جنیدن نیزه، مالیدن بینی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عشر
تصویر عشر
((عُ))
یک دهم، یک دهم چیزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشر
تصویر عشر
((عَ))
عدد ده، هر ده آیه از قرآن مجید
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عشر
تصویر عشر
یک دهم، ده یک چیزی
فرهنگ فارسی عمید