بچۀ کفتار از گرگ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و گویند تذکیر و تأنیث آن برابر است. (از اقرب الموارد). حیوانی که از کفتار ماده و گرگ نر زاید. (یادداشت مرحوم دهخدا). عسبار. رجوع به عسبار شود
بچۀ کفتار از گرگ. (از منتهی الارب) (از اقرب الموارد). و گویند تذکیر و تأنیث آن برابر است. (از اقرب الموارد). حیوانی که از کفتار ماده و گرگ نر زایَد. (یادداشت مرحوم دهخدا). عسبار. رجوع به عسبار شود
دشوار گردیدن. (از منتهی الارب). ضد یسر. (ازاقرب الموارد) ، تنگ و سخت گردیدن زمان، دشوار شدن زادن بچه برای زن، بیرون نیامدن آنچه در شکم بود، خلاف کردن. (از منتهی الارب). عسر. رجوع به عسر شود
دشوار گردیدن. (از منتهی الارب). ضد یسر. (ازاقرب الموارد) ، تنگ و سخت گردیدن زمان، دشوار شدن زادن بچه برای زن، بیرون نیامدن آنچه در شکم بود، خلاف کردن. (از منتهی الارب). عُسر. رجوع به عسر شود