پسپاسه و بزباز درختی است در عرب مشهور، به خورد مردم و ستور آید و مزه و بویش به مزه و بوی گزر ماند. (منتهی الارب). معرب بزباز. به هندی جاوتری گویند. (غیاث) (آنندراج). به شیرازی بزباز گویند. (اختیارات بدیعی). درختی بود. (مهذب الاسماء). بزبار. (ناظم الاطباء). ابن ماسویه گوید پوست کوزبو است. (ذخیرۀ خوارزمشاهی). بمعنی رافه باشد. (جهانگیری). حرمل عربی است. (مخزن الادویه). پوست دوم جوزبو است. دارکیسه. جارکون. چارگون. (فرهنگ فارسی معین). قشرالعفص. جوز بویا.
نام زنی از بنی اسد. (منتهی الارب). و امروءالقیس در این شعر از وی نام برد: الا زعمت بسباسهالیوم اننی کبرت و أن لایشهد اللهو أمثالی. (از تاج العروس) دخت ابرهۀ حبشی. او و برادرش مسروق بن ابرهه از ریحانه دختر علقمه باشند که سابق زن ابومُره بود و ابرهه به زور از وی بستد. (طبری ج 1 ص 550)
ابن ابی اصیبعه در ذیل شرح حال ابن جلجل و درباره ترجمان کتب یونان به عربی گوید: در آن زمان (340 هجری قمری) در قرطبه گروهی از اطبا بودند که در زمرۀ محققان بشمار میرفتند و درباره استخراج مجهولات ادویه (عقاقیر) کتاب دیسقوریدس و برگرداندن آن به عربی بسیار کوشا بودند که از آن جمله اند: محمد معروف به ’شجار’ گیاه شناس و نیز مردی معروف به بسباسی و دیگران. (از عیون الانباء ب 47) ، قرارداد و ترتیب: با فلان در باب تجارت بست و بند کردم. (فرهنگ نظام) ، بستن جلو آب و سیل آمده. مظفر کرمانی گفته: سیل از کهسار آمد با شتاب بست و بند پشته و پل شد خراب. (انجمن آرا) (آنندراج)
به سریانی نوعی از حرمل عربی است و آن دوایی باشد که برگ آن مانند برگ بید بود لیکن کوچکتر از آن است وگل آن مانند یاسمن سفید و خوشبو میباشد و حرمل عربی را به یونانی مولی بکسر لام و به فارسی صندل دانه خوانند. (برهان) (هفت قلزم) (از انجمن آرا) (آنندراج). نوعی از حرمل. (ناظم الاطباء). و رجوع به بسباس شود