پرندۀ شکاری بزرگ با چنگال های قوی و چشم های تیزبین که جانوران کوچک از قبیل خرگوش یا روباه را شکار می کند، دال، دالمن، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی است
پرندۀ شکاری بزرگ با چنگال های قوی و چشم های تیزبین که جانوران کوچک از قبیل خرگوش یا روباه را شکار می کند، دال، دالمن، در علم نجوم از صورت های فلکی نیمکرۀ شمالی است
دور شدن و دور کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). یقال: اعزبه اﷲ، ای اذهبه. (منتهی الارب). دور شدن، یقال: ’من قراء القرآن فی اربعین لیله فقد اعزب’، ای ابعد العهد بأوّله من عزب بابله. (از اقرب الموارد). و دور کردن. (از اقرب الموارد).
دور شدن و دور کردن. (آنندراج) (ناظم الاطباء) (منتهی الارب). یقال: اعزبه اﷲ، ای اذهبه. (منتهی الارب). دور شدن، یقال: ’من قراء القرآن فی اربعین لیله فقد اعزب’، ای ابعد العهد بأوّله من عزب بابله. (از اقرب الموارد). و دور کردن. (از اقرب الموارد).
هراوه الاعزاب، اسبی است کانت موقوفه علی الاعزاب یغزون علیها و یستفیدون المال لیتزوجوا. (منتهی الارب). هراوه الاعزاب، نام اسب مشهوری که وقف بود بر عزبها که با آن می جنگیدند و مال بدست می آوردند تا با آن ازدواج کنند. و یضرب بها المثل، یقال: ’اعز من هراوه الاعزاب’. (از اقرب الموارد) ، بنده را بکار سخت داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واداشتن بندۀ خود را بکار سخت. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، در شب سیر نمودن بی دلیل و بی راه. (منتهی الارب). بی دلیل و بی راه در شب سیر نمودن. (ناظم الاطباء). در شب سیر کردن بسان آنکه شب کور و نابینا. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). کار کردن برای کسی از روی تردید مانند عاسف اللیل، یعنی کسی که بسان شب کور در شب سیر کند. (از متن اللغه) ، در قدح بزرگ نوشیدن لازم گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لازم گرفتن مشروب نوشیدن را در قدح بزرگ. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
هِراوه الاعزاب، اسبی است کانت موقوفه علی الاعزاب یغزون علیها و یستفیدون المال لیتزوجوا. (منتهی الارب). هِراوه الاعزاب، نام اسب مشهوری که وقف بود بر عزبها که با آن می جنگیدند و مال بدست می آوردند تا با آن ازدواج کنند. و یضرب بها المثل، یقال: ’اعز من هِراوه الاعزاب’. (از اقرب الموارد) ، بنده را بکار سخت داشتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). واداشتن بندۀ خود را بکار سخت. (از اقرب الموارد) (از متن اللغه) ، در شب سیر نمودن بی دلیل و بی راه. (منتهی الارب). بی دلیل و بی راه در شب سیر نمودن. (ناظم الاطباء). در شب سیر کردن بسان آنکه شب کور و نابینا. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد). کار کردن برای کسی از روی تردید مانند عاسف اللیل، یعنی کسی که بسان شب کور در شب سیر کند. (از متن اللغه) ، در قدح بزرگ نوشیدن لازم گرفتن. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء). لازم گرفتن مشروب نوشیدن را در قدح بزرگ. (از متن اللغه) (از اقرب الموارد)
این واژه تازی نیست و شاید همان ازمل باشد که برابراست با آواز این واژه در غیاث اللغات آمده بی آن که کجایی بودن آن آشکارشود آنندراج نیز دراین زمینه خاموش است نام پرده ای ازخنیا شاخه ای از زنگوله سستی ناتوانی
این واژه تازی نیست و شاید همان ازمل باشد که برابراست با آواز این واژه در غیاث اللغات آمده بی آن که کجایی بودن آن آشکارشود آنندراج نیز دراین زمینه خاموش است نام پرده ای ازخنیا شاخه ای از زنگوله سستی ناتوانی