شهری است در حدود یهودیه که شهریارش بنی اسرائیل را از عبور از مملکتش مانع گشت و برخی از ایشان را به اسیری برد بدین لحاظ اهالی عراد به لعنت خدای گرفتار شدند و شهر ایشان خراب گردید و پس از این واقعه اسم شهر را به حرمه تبدیل نمودند که قصد از محرومی است. (از قاموس کتاب مقدس)
شهری است در حدود یهودیه که شهریارش بنی اسرائیل را از عبور از مملکتش مانع گشت و برخی از ایشان را به اسیری برد بدین لحاظ اهالی عراد به لعنت خدای گرفتار شدند و شهر ایشان خراب گردید و پس از این واقعه اسم شهر را به حرمه تبدیل نمودند که قصد از محرومی است. (از قاموس کتاب مقدس)
ابوعیسی احمد بن محمد بن موسی البغدادی المعروف به ابن العرادی از اباهمام ولید بن شجاع و یحیی بن اکثم و جز آنان حدیث شنید و ابوبکر الشافعی و جز او از وی روایت دارند. وی به سال 225 هجری قمری زاده شد وبه سال 302 هجری قمری بمرد. (از اللباب ج 2 ص 130)
ابوعیسی احمد بن محمد بن موسی البغدادی المعروف به ابن العرادی از اباهمام ولید بن شجاع و یحیی بن اکثم و جز آنان حدیث شنید و ابوبکر الشافعی و جز او از وی روایت دارند. وی به سال 225 هجری قمری زاده شد وبه سال 302 هجری قمری بمرد. (از اللباب ج 2 ص 130)
سرتاسر کنارۀ نهر یا دریا، کرانۀ آب، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های ماهور، نوا و راست پنج گاه و آواز افشاری از ملحقات دستگاه شور، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
سرتاسر کنارۀ نهر یا دریا، کرانۀ آب، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های ماهور، نوا و راست پنج گاه و آواز افشاری از ملحقات دستگاه شور، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
نوعی از آلات جنگ و قلعه گیری است و آن آلتی باشد کوچکتر از منجنیق که بدان سنگ بر سر خصم اندازند. (غیاث اللغات). و آن را حصارگشای نیز گویند: نترسد ز عراده و منجنیق نگهبان نباید ورا جاثلیق. فردوسی. ز عراده و منجنیق و ز گرد زمین نیلگون شد هوا لاجورد. فردوسی. به هر گوشه عراده برساختند همه ریگ رخشنده انداختند. اسدی. و منجنیقها و عراده ها بساخت. (تاریخ بخارا ص 84). نه عراده بر گرد اوره شناس نه از گردش منجنیقش هراس. نظامی. ، گردونه. گردون. گردون دوچرخه. گردون بارکشی. (ناظم الاطباء)
نوعی از آلات جنگ و قلعه گیری است و آن آلتی باشد کوچکتر از منجنیق که بدان سنگ بر سر خصم اندازند. (غیاث اللغات). و آن را حصارگشای نیز گویند: نترسد ز عراده و منجنیق نگهبان نباید ورا جاثلیق. فردوسی. ز عراده و منجنیق و ز گرد زمین نیلگون شد هوا لاجورد. فردوسی. به هر گوشه عراده برساختند همه ریگ رخشنده انداختند. اسدی. و منجنیقها و عراده ها بساخت. (تاریخ بخارا ص 84). نه عراده بر گرد اوره شناس نه از گردش منجنیقش هراس. نظامی. ، گردونه. گردون. گردون دوچرخه. گردون بارکشی. (ناظم الاطباء)
اگر بیند که در شهر یا قعله کافران عراده انداخت، دلیل است که اهل آن شهر در مسلمانی سخن ناسزا گویند. اگر بیند که سنگ عراده به جائی انداخت، دلیل است که اهل آن موضع را غیبت کند یا دشنام دهد - محمد بن سیرین
اگر بیند که در شهر یا قعله کافران عراده انداخت، دلیل است که اهل آن شهر در مسلمانی سخن ناسزا گویند. اگر بیند که سنگ عراده به جائی انداخت، دلیل است که اهل آن موضع را غیبت کند یا دشنام دهد - محمد بن سیرین