جدول جو
جدول جو

معنی عدوبند - جستجوی لغت در جدول جو

عدوبند
دشمن بند، اسیرکنندۀ دشمنان
تصویری از عدوبند
تصویر عدوبند
فرهنگ فارسی عمید
عدوبند
تسخیر و منقاد کننده دشمن که دشمن را به بند آرد
تصویری از عدوبند
تصویر عدوبند
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از آروبند
تصویر آروبند
آنکه استخوان شکسته و از جای بر آمده را بهم پیوندد شکسته بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دولبند
تصویر دولبند
دستار عمامه، کمربند شال کمر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دو بند
تصویر دو بند
دوتایی (حاشیه) حاشیه جفت
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از سروبند
تصویر سروبند
عهد، زمان، وقت، هنگام
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدوانی
تصویر عدوانی
از روی ظلم و ستم مثلاً تصرف عدوانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از گلوبند
تصویر گلوبند
زیوری که زنان به گردن خود می بندند، آنچه برای زینت به گردن ببندند، گردن بند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از جادوبند
تصویر جادوبند
کسی که سحر را از کار بیندازد، چیزی که سحر را باطل کند، کنایه از بسیار زیبا، برای مثال دلفریبی به غمزه جادوبند / گل رخی قامتش چو سرو بلند (نظامی۴ - ۶۵۷)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دیوبند
تصویر دیوبند
آنکه دیو را ببندد و دربند کند، لقب تهمورث پادشاه سوم پیشدادی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدوانی
تصویر عدوانی
تجاوزکارانه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از گلوبند
تصویر گلوبند
گردن بند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از آروبند
تصویر آروبند
((بَ))
آن که استخوان شکسته و از جای برآمده را به هم پیوند زند، شکسته بند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دوبنده
تصویر دوبنده
((دُ بَ دِ))
لباس مخصوص کشتی به شکل شلوارکی متصل به بالاتنه ای رکابی
فرهنگ فارسی معین
((بَ))
صاحب گاوی که می تواند با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گلوبند
تصویر گلوبند
((~. بَ))
گردن بند، سینه ریز، دستمال گردن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از گاوبند
تصویر گاوبند
واحد زراعتی، کسی که یک جفت گاو داشته باشد و با پرداخت سهمی در قسمتی از ملک دیگری زراعت کند، صاحب گاو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلبند
تصویر دلبند
اسیر کننده دل، دلکش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دوبعد
تصویر دوبعد
دو دورا دراز و پهنا
فرهنگ لغت هوشیار
پارچه ای که زنان به وسیله آن صورت خود را پوشانند روی بند نقاب، پنام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از پدوند
تصویر پدوند
پیوند، پیوستن، اتصال، پیوستگی، همبستگی، ازدواج، وصلت مثلاً پیوندتان مبارک باد، در علم زیست شناسی اتصال جوانه یا شاخۀ درختی به شاخه یا ساقۀ درخت دیگر که از همان نوع یا شبیه آن باشد و این عمل برای تبدیل میوه های پست و نامرغوب به میوه های درشت و خوب و ازدیاد میوۀ درخت صورت می گیرد، رابطۀ خوب مثلاً پیوند دوستی، خویشی، خویش و تبار، عهد، پیمان، وصله
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدوان
تصویر عدوان
دشمنی کردن، دشمنی، ستم کردن به کسی، ظلم و ستم آشکار
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دربند
تصویر دربند
در قید، گرفتار، اسیر، کوچۀ بن بستی که در داشته باشد، راه تنگ و باریک در کوه، راه میان دو کوه، دره، دژ
در بند بودن: گرفتار بودن، اسیر بودن، زندانی بودن
در بند کردن: مقید ساختن، اسیر کردن، زندانی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از فدوند
تصویر فدوند
فدرنگ، کلون، چوب گازران که جامه را هنگام شستن با آن می کوبند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از دلبند
تصویر دلبند
کسی که انسان او را از ته دل دوست بدارد مانند فرزند عزیز، بسته شده به دل، معشوق، محبوب
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از روبند
تصویر روبند
روبنده، پارچه ای مستطیل شکل برای پوشاندن صورت، نقاب، روبند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدوان
تصویر عدوان
بیداد کردن، ستم کردن بر کسی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کدوبن
تصویر کدوبن
بوته کدو: (نشنیده ای بزیر چناری کدو بنی بر جست و بر دوید بر او بر بروز بیست) (ناصر خسرو)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از دربند
تصویر دربند
((دَ بَ دِ))
در قید، درصدد، به قصد. ضح به این معنی لازم الاضافه است
دربند چیزی بودن: بدان علاقه داشتن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دربند
تصویر دربند
((دَ بَ))
کوچه بن بستی که در داشته باشد، دره، راه میان دو کوه، قلعه
فرهنگ فارسی معین
تصویری از دلبند
تصویر دلبند
((~. بَ))
عزیز، محبوب
فرهنگ فارسی معین
تصویری از روبند
تصویر روبند
((بَ))
پارچه ای که زنان به وسیله آن صورت خود را پوشانند
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عدوان
تصویر عدوان
((عُ))
دشمنی کردن، ستم کردن بر کسی، دشمنی، ظلم
فرهنگ فارسی معین
تصویری از کدوبن
تصویر کدوبن
بوتۀ کدو
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عدون
تصویر عدون
کود دادن نیرو دادن با سرگین، زخم زدن به درخت، برکندن سنگ را
فرهنگ لغت هوشیار