آنکه داند استخوان شکسته و ازجای برآمده را بهم پیوندد و جبر کند و یا بجای اندازد و ردّ کند. استخوان بند. اشکسته بند. شکسته بند. چک بند. ردّاد. مُجبّر. جبار
دهی از دهستان مرکزی بخش خوسف شهرستان بیرجند. دارای 107 تن سکنه. آب آن از قنات. محصول آن غلات، کنجد. شغل اهالی زراعت، قالیچه بافی، مالداری است. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 9)
به معنی بند در و قفل، به زیادت واو، چنانکه تنومند و برومند. (غیاث) (آنندراج). در و دربند. در با جمیع آلات و ادوات مسدود کردن آن از چفت و رزه و کلان و کلیدان و شب بند و غیره