فراهم آوردن چیزی را و گرد کردن. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، انداختن دست خود را در حوض. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط) ، کاری بغالب رای خود کردن که یقین آن نداشته. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از آنندراج) عدق. رجوع به عدق شود
فراهم آوردن چیزی را و گرد کردن. (آنندراج) (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) ، انداختن دست خود را در حوض. (منتهی الارب) (از اقرب الموارد) (قطرالمحیط) ، کاری بغالب رای خود کردن که یقین آن نداشته. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (از آنندراج) عَدق. رجوع به عَدق شود
کلمه ای که شماره را بیان می کند، شماره، تعداد، کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی، عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..، عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..، عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
کلمه ای که شماره را بیان می کند، شماره، تعداد، کنایه از کسی که بتوان به او توجه یا اعتنا کرد، فرد مهم مثلاً تو پیش او عددی نیستی، عدد صحیح مثلاً عدد اصلی، هر یک از عددهای ۴، ۳، ۲، ۱، و..، عدد ترتیبی مثلاً نشان دهندۀ مرتبۀ یک چیز در یک جمع است، یکم، دوم، سوم، ..، عدد کسری مثلاً به صورت کسر نوشته می شود مانند ۵/۱، ۴/۲، یک صدم
نود و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای نوزده آیه، اقرا مقداری از گل که به دست می چسبد، هر چیز آویخته در علم زیست شناسی زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد، زرو، زلو، جلو، شلک، شلکا، شلوک، خرسته، مکل، دیوک، دیوچه، دشتی خون، خون بسته
نود و ششمین سورۀ قرآن کریم، مکی، دارای نوزده آیه، اِقرا مقداری از گِل که به دست می چسبد، هر چیز آویخته در علم زیست شناسی زالو، کرمی کوچک و سیاه رنگ که در آب زندگی می کند و با مکنده های روی بدنش خون جانوارن را می مکد، زَرو، زَلو، جَلو، شَلک، شَلکا، شَلوک، خِرِستِه، مَکِل، دیوَک، دیوچِه، دُشتی خون، خون بسته