- عثرت
- خطا، گناه، لغزش
معنی عثرت - جستجوی لغت در جدول جو
- عثرت ((عَ رَ))
- لغزش، خطا
- عثرت
- لغزش، خطا، جنگ
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فراوانی
پند، پندآموزی
امری که انسان از آن شرم داشته باشد، عضوی که انسان از روی شرم و حیا می پوشاند، هرچه موضع ستر باشد، آلت تناسلی، شرمگاه، شرم جای، کنایه از جنس زن
تنگی، سختی، دشواری، تنگدستی، بی چیزی
اولاد و احفاد، ذریه، خانواده، عشیرۀ مرد
عثرت ها، لغزش ها، خطاها، جنگ ها، جمع واژۀ عثرت
کامرانی، خوش گذرانی، دوستی و آمیزش، مخالطه، صحبت
بسیار شدن، بسیاری، مقابل وحدت، در فلسفه تعدد موجودات عالم، اعتقاد به تعدد موجودات عالم
شکوخه به سر درافتادن پالغز
لغزش ها، به سرافتادگی ها شکوخه ها جمع عثرت لغزشها بسر در افتادگی ها، خطاها سهوها
خویشاوندان و ارقاب و فرزندان
بکارت دوشیزگی، دسته موی موی پیش سر کاکل بکارت دوشیزگی، دسته موی موی پیش سر کاکل
پند گرفتن
مصاحبت کردن و معاشرت کردن
سختی و زحمت و اشکال
امری که شخص از آن شرم دارد، کار زشت، هر چیزیست که نظر کردن اجنبی به آن جایر نباشد
فراوانی، افزونی، بسیاری، زیادتی
پند گرفتن، آگاهی ای که از نظر کردن در احوال دیگران حاصل می شود، پند
عبرت گرفتن: هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن
عبرت گرفتن: هشیار و آگاه شدن از چیزی به وسیلۀ نظر کردن در احوال دیگران یا تجربیات خود، پند گرفتن
Multiplicity
multiplicidade
Vielzahl
wielość
множественность