ویژگی آنچه متعلق به دوران کهن است و دارای ارزش هنری و تاریخی است، قدیمی، آنچه متعلق به دوران کهن است، کنایه از زشت، مسخره، به دردنخور مثلاً آمده بود اینجا، خواهر عتیقه اش را هم آورده بود
ویژگی آنچه متعلق به دوران کهن است و دارای ارزش هنری و تاریخی است، قدیمی، آنچه متعلق به دوران کهن است، کنایه از زشت، مسخره، به دردنخور مثلاً آمده بود اینجا، خواهر عتیقه اش را هم آورده بود
اعتماد رمیکیه، شاعره ای از مردم اندلس و کنیز رمیک بن حجاج بود و بدو منسوب است و بعدها به معتمد بن عباد رجوع کرد و اووی را بزنی گرفت و معتمد بن عباد حاکم اشبیلیه بود. یوسف بن تاشفین به اشبیلیه تاخت و معتمد و رمیکیه را به اسارت گرفت و دست بسته به ’اغمات’ مراکش فرستاد و رمیکیه مدتی قبل از معتمد در اغمات بسال 488 هجری قمریدرگذشت. (از الاعلام زرکلی) (از قاموس الاعلام ترکی)
اعتماد رمیکیه، شاعره ای از مردم اندلس و کنیز رمیک بن حجاج بود و بدو منسوب است و بعدها به معتمد بن عباد رجوع کرد و اووی را بزنی گرفت و معتمد بن عباد حاکم اشبیلیه بود. یوسف بن تاشفین به اشبیلیه تاخت و معتمد و رمیکیه را به اسارت گرفت و دست بسته به ’اغمات’ مراکش فرستاد و رمیکیه مدتی قبل از معتمد در اغمات بسال 488 هجری قمریدرگذشت. (از الاعلام زرکلی) (از قاموس الاعلام ترکی)
بگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گریستن بر مرده و رثا گفتن بر وی. (از قطر المحیط). گریستن بر وی. (از اقرب الموارد). ستایش گویان بگریستن بر وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بگریانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برانگیختن کسی را بر گریستن بر میت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
بگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گریستن بر مرده و رثا گفتن بر وی. (از قطر المحیط). گریستن بر وی. (از اقرب الموارد). ستایش گویان بگریستن بر وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بگریانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برانگیختن کسی را بر گریستن بر میت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)
نام فرقه ای است از غلاه و از فروع خطابیه، اصحاب عمیر بن بیان عجلی و از حیث عقاید شبیه به فرقۀ بزیغیه بوده اند، ولی به مرگ خود عقیده داشتند و مثل یعمریه امام جعفر صادق (ع) را خدا میدانستند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 260). رجوع به مقالات اشعری ص 21، شهرستانی ص 137، الفرق ص 236 و خطط ج 4 ص 174 شود
نام فرقه ای است از غلاه و از فروع خطابیه، اصحاب عمیر بن بیان عِجلی و از حیث عقاید شبیه به فرقۀ بزیغیه بوده اند، ولی به مرگ خود عقیده داشتند و مثل یعمریه امام جعفر صادق (ع) را خدا میدانستند. (از خاندان نوبختی تألیف عباس اقبال ص 260). رجوع به مقالات اشعری ص 21، شهرستانی ص 137، الفرق ص 236 و خطط ج 4 ص 174 شود