بگریستن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). گریستن بر مرده و رثا گفتن بر وی. (از قطر المحیط). گریستن بر وی. (از اقرب الموارد). ستایش گویان بگریستن بر وی. (منتهی الارب) (ناظم الاطباء) (آنندراج) ، بگریانیدن. (تاج المصادر بیهقی) (زوزنی). برانگیختن کسی را بر گریستن بر میت. (از اقرب الموارد) (از قطر المحیط) (منتهی الارب) (از ناظم الاطباء)