جدول جو
جدول جو

معنی عتاق - جستجوی لغت در جدول جو

عتاق
آزاد شدن بنده، خارج شدن بندۀ زرخرید از قید بندگی
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
فرهنگ فارسی عمید
عتاق
شراب کهنۀ خوب
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
فرهنگ فارسی عمید
عتاق
(عِ)
عتاق الطیر، مرغان شکاری. (منتهی الارب) (اقرب الموارد). عتاق الخیل، اسبان برگزیده و گرامی. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عتاق
(حَ حَ لَ)
آزاد گردیدن. (منتهی الارب) (اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا
عتاق
(عُ)
شراب نیک کهنه. (اقرب الموارد) (منتهی الارب) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
عتاق
آزادگشتن: بردگان و کنیزان مرغان شکاری می کهنه
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
فرهنگ لغت هوشیار
عتاق
((عَ))
آزاد شدن بنده و زرخرید از قید بندگی
تصویری از عتاق
تصویر عتاق
فرهنگ فارسی معین

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از عناق
تصویر عناق
ستاره ای در صورت فلکی دب اکبر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتاب
تصویر عتاب
ملامت کردن، سرزنش، گفتن کلمه ای از روی خشم به کسی، خشم گرفتن، درشتی کردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عناق
تصویر عناق
دست در گردن یکدیگر زدن، یکدیگر را در آغوش گرفتن، معانقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتقا
تصویر عتقا
عتیق ها، کهنه ها، دیرینه ها، اسبهای اصیل و نجیب، عتیقه ها، جمع واژۀ عتیق
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اتاق
تصویر اتاق
بخشی از یک ساختمان شامل دیوار، سقف و در برای سکونت یا کار، قسمتی از وسیلۀ نقلیه که سرنشینان در آن می نشینند، محفظه ای در دستگاه یا وسیلۀ باربری مثلاً اتاق بار
اتاق انتظار: اتاقی در کنار اتاق پذیرایی که مراجعه کنندگان در آنجا می نشینند تا نوبت ملاقات به ایشان برسد
اتاق بازرگانی: در علم اقتصاد سازمان و محلی که جمعی از بازرگانان برای بحث و شور در امور اقتصادی تشکیل می دهند و دارای رئیس و هیئت مدیره است
اتاق خواب: اتاقی که برای خوابیدن ترتیب دهند، خوابگاه
اتاق عمل: در پزشکی اتاق جراحی، اتاق مخصوصی در بیمارستان که دارای تخت عمل و وسایل جراحی است و بیماران را در آنجا زیر عمل جراحی قرار می دهند
اتاق کار: اتاقی که برای کار کردن ترتیب بدهند و در آنجا کار کنند
اتاق ناهارخوری: اتاقی که در آن غذا بخورند
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتیق
تصویر عتیق
کهنه، دیرینه، ویژگی اسب اصیل و نجیب، عتیقه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عراق
تصویر عراق
سرتاسر کنارۀ نهر یا دریا، کرانۀ آب، در موسیقی گوشه ای در دستگاه های ماهور، نوا و راست پنج گاه و آواز افشاری از ملحقات دستگاه شور، در موسیقی از شعبه های بیست و چهارگانۀ موسیقی ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عشاق
تصویر عشاق
عاشق ها، دلباختگان، جمع واژۀ عاشق، در موسیقی گوشه ای در دستگاه نوا، آواز دشتی و بیات اصفهان، در موسیقی از الحان قدیم ایرانی
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از عتاد
تصویر عتاد
آنچه برای سفر لازم است، وسایل سفر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از یتاق
تصویر یتاق
پاس، کشیک، نگهبانی، حفظ و حراست، برای مثال تو مست شراب و خواب و ما را / بی خوابی کشت در یتاقت (سعدی۲ - ۶۲۳)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از اعتاق
تصویر اعتاق
آزاد کردن، رها کردن، آزاد کردن بنده
فرهنگ فارسی عمید
(مِ)
کسی که اسب رها می نماید و تاخت می کند، آن که به سختی و شتاب شکار می کند. (ناظم الاطباء) (از فرهنگ جانسون)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
کهنه شدن. (اقرب الموارد) (ترجمان علامۀ جرجانی)
لغت نامه دهخدا
(هَُ کُ)
آزاد نمودن. (ناظم الاطباء). آزاد کردن. (از منتخب از غیاث اللغات) (آنندراج) (تاج المصادر بیهقی). یقال: ’اعتقه اعتاقاً’. آزاد نمود آنرا. (از منتهی الارب). آزاد کردن برده. (از اقرب الموارد). و در اصطلاح فقهی آزاد کردن عبد باشد تا اهلیت گواه شدن یابد. مؤلف کشاف اصطلاحات الفنون آرد: در لغت بمعنی اثبات قوت و در شرع اثبات قوه شرعی است به از بین بردن قیدملکیت یا ازالۀ ملک بطور مطلق یعنی اعمال قوه ای که با آن عبد آزاد می شود و اهلیت گواه بودن را پیدا میکند و آنرا با ولایت و بیع و هبه فرق است. (از کشاف اصطلاحات الفنون). اثبات قوه شرعی در مملوک است. (از تعریفات جرجانی). از فروع فقهی و آن آزاد کردن بردگان با تشریفات شرعی است که از ایقاعات بشمار است، همچون طلاق: ایشان بر مجادلۀ ایلک خان پشیمان گشته اند و در عذر میکوبند و به اعتاق و اطلاق اسیران بدو تقرب خواهند جست. (ترجمه تاریخ یمینی ص 187).
توانگران را وقف است و نذر و مهمانی
زکوه و فطره و اعتاق و هدی و قربانی.
سعدی.
، راه یافتن بسوی چیزی. (ناظم الاطباء) (منتهی الارب) ، بازداشتن آنرا از رسیدن به نیکویی. (از ناظم الاطباء) (از منتهی الارب). یقال: اعتثه عرق سوء، ای تعقله ان یبلغ الخیر. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب) (ناظم الاطباء)
لغت نامه دهخدا
تصویری از عتیق
تصویر عتیق
دیرینه و کهنه، آزاد
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتار
تصویر عتار
زه دلیر، بی آب و گیاه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتال
تصویر عتال
بارکش مزدور
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتایق
تصویر عتایق
مونث عتیق جمع عتائق (عتایق)، یا آثار عتیقه. آثار باستانی
فرهنگ لغت هوشیار
جمع عتیقه، بنساله ها سالینه ها مونث عتیق جمع عتائق (عتایق)، یا آثار عتیقه. آثار باستانی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عراق
تصویر عراق
کرانه آب
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتقا
تصویر عتقا
دیرینه کهنه سال دیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاد
تصویر عتاد
توشه راهمانه ساخت و سامان آنچه جهت سفر و جز آن آماده سازند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عاتق
تصویر عاتق
آزاد شده از بندگی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از عتاقه
تصویر عتاقه
بنده آزاد گشته، آزاد گردیدن، جوان گردیدن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتاق
تصویر اعتاق
بنده ای را رها وآزاد کردن
فرهنگ لغت هوشیار
ترکی بنگریدبه اطاق خانه بیت جای دیوار دارو مسقف در سرا، خیمه. ترکی گریچه تالار گتک یاخته (حجره)
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از اعتاق
تصویر اعتاق
((اِ))
رها کردن، آزاد کردن بنده
فرهنگ فارسی معین
تصویری از عتیق
تصویر عتیق
باستان
فرهنگ واژه فارسی سره