از عیل. درویش. نیازمند. ج، عاله و عیّل و عیلی ̍. (منتهی الارب) (آنندراج) : زنده از تو شاد از تو عائلی مغتذی بی واسطه بی حائلی. مولوی. ، (از عول) غالب از هر چیزی، ترازوی مایل. (منتهی الارب)
از عیل. درویش. نیازمند. ج، عالَه و عُیَّل و عَیلی ̍. (منتهی الارب) (آنندراج) : زنده از تو شاد از تو عائلی مغتذی بی واسطه بی حائلی. مولوی. ، (از عول) غالب از هر چیزی، ترازوی مایل. (منتهی الارب)
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابل آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابل آجل، کنایه از زمان حال
ویژگی آنچه به سرعت فرامی رسد یا انجام می شود، باشتاب، شتابان مثلاً مرگ عاجل، مقابلِ آجل، ویژگی آنچه مربوط به زمان کنونی است، فعلی، مقابلِ آجل، کنایه از زمان حال
سؤال کننده، پرسش کننده، خواهنده، کسی که طلب احسان کند، کنایه از آنکه با گدایی چیزی از مردم بخواهد، برای مثال چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴) سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است
سؤال کننده، پرسش کننده، خواهنده، کسی که طلب احسان کند، کنایه از آنکه با گدایی چیزی از مردم بخواهد، برای مِثال چو سائل از تو به زاری طلب کند چیزی / بده وگرنه ستمگر به زور بستاند (سعدی - ۹۴) سائل به کف: کنایه از کسی که از روی گدایی دست پیش مردم دراز کند، آنکه پیشه اش گدایی است