جدول جو
جدول جو

معنی عائله

عائله
زن، فرزند و اهل خانۀ مرد که نان خور او باشند، خانواده
تصویری از عائله
تصویر عائله
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با عائله

عائله

عائله
سیرت دشوار. (منتهی الارب) ، (از: عیل) عائله الرجل، اهل بیت او. عَیِّل. در اقرب الموارد آرد: و قیاساًدرست است ولکن برنخوردم بدان. (از اقرب الموارد)
لغت نامه دهخدا

زائله

زائله
مونث زائل ناپدید یاوه، جنبنده جاندار مونث زایل، ذی روح جنبنده جمع زوائل (زوایل)
فرهنگ لغت هوشیار

سائله

سائله
مونث سائل سپید پیشانی، سپید بینی مونث سایل، سپیدی پیشانی و قصبه بینی که باعتدال باشد، یا نفس سایله. خون جهنده. یا صاحب نفس سایله. جانداری که چون سر او را ببرند خون از رگهای وی بجهد حشرات ماهیها
فرهنگ لغت هوشیار