- ظلیل
- آنچه سایۀ دائم داشته باشد، سایه دار
معنی ظلیل - جستجوی لغت در جدول جو
- ظلیل
- سایه دار، سایه افکن، آنچه سایه اندازد
- ظلیل ((ظَ))
- جای سایه دار
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
مونث ظلیل. مونث ظلیل آبگیر، درختستان
سایه افکندن سایه داری -1 سایه افکندندر سایه قرار دادن، سایبان ساختن
باد سردی که با باران توام باشد
راهنما، رهبر، رهنمون
زبون، حقیر، خوار، پست
انگیزه، رهنمون، سبب، فرنود، آوند، نخشه
آب صاف و گوارا
بزرگوار، بزرگ قدر، نامی از نامهای خدایتعالی
تیره شب شب دراز و تاریک
شوی، زوج، شوهر
صادق در دوستی، رفیق و لقب حضرت ابراهیم پیغمبر (ع) است
گردن
بسیار دان: (ز علمی که بر خواند مرد پلیل نمودی بر آن گفته بر صد دلیل) (زرتشت نامه)
تیغ آخته، خوار گشته، می ناب، کوهان اشتر، نو زاده
زیر زره پیراهنچه، زیر پالانی، مغز تیره (نخاع)، آبرو، ابر بی باران (شلیل شلیر از میوه ها پارسی است
فرزند ذکور، پسر، بچۀ شتر
بزرگوار، کلان سال و محترم
عاجز، درمانده، کند، سست
باد سرد توام با باران، اندک
ظلّ ها، سایه ها، جمع واژۀ ظلّ
ظلّه ها، سایه بان ها، جمع واژۀ ظلّه
ظلّه ها، سایه بان ها، جمع واژۀ ظلّه
بدحال، ذلیل، خوار، ویژگی امر سخت و دشوار
آنکه تشنگی شدید دارد، تشنه، کنایه از سوزش عشق یا اندوه، برای مثال غیر فصل و وصل پی بر از دلیل / لیک پی بردن بننشاند غلیل (مولوی۱ - ۷۰۹)
لقب ابراهیم پیامبر، دوست مهربان و یکدل، دوست صادق
درختی از تیرۀ گل سرخیان با میوه ای لطیف و شیرین و شبیه زردآلو به رنگ سرخ و زرد، تالانک، رنگینان، شفترنگ، شکیر، شلیر، مالانک، رنگینا، تالانه، شفرنگ
آنچه برای ثابت کردن امری بیاورند، حجت و برهان، رهبر، راهنما، مرشد
دلیل عقلی: دلیلی که مبتنی بر حکم عقل باشد
دلیل نقلی: دلیلی که مبتنی بر احکام شرع باشد
دلیل عقلی: دلیلی که مبتنی بر حکم عقل باشد
دلیل نقلی: دلیلی که مبتنی بر احکام شرع باشد
بانگ کردن، برآمدن صدا بر اثر کوبیدن یا بر هم زدن دو شیء فلزی، صدای به هم خوردن سلاح و اشیای آهنی، صدای بر هم خوردن شمشیرها
مرد بی دین، گمراه، بیراه
آواز آهن، آواز شمشیر
شگفت انگیز و نیکو: مرد، شگفت آور هر چیز، خونرایگانی، شبنم زده