جدول جو
جدول جو

معنی خلیل

خلیل
لقب ابراهیم پیامبر، دوست مهربان و یکدل، دوست صادق
تصویری از خلیل
تصویر خلیل
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با خلیل

خلیل

خلیل
صادق در دوستی. خالص در دوستی. (از منتهی الارب) (از تاج العروس). دوستی که خلل در آن نیست. ناصح. (یادداشت بخط مؤلف) ، لاغر. مختل الجسم، درویش. مفلس. (منتهی الارب) (از تاج العروس) : رجل خلیل، مرد درویش مفلس
لغت نامه دهخدا

خلیل

خلیل
دوست. رفیق. یار. (از منتهی الارب). ج، اخلاء، خلان:
لیک اﷲ اﷲ ای قوم خلیل
تا نباشد خوردتان فرزند پیل.
مولوی.
حریف عهد مودت شکست و من نشکستم
خلیل بیخ ارادت برید و من نبریدم.
سعدی.
، سوراخ نافذکرده، دل. (دهار) (از منتهی الارب) (از تاج العروس) (از لسان العرب) ، بینی. (از منتهی الارب)
لغت نامه دهخدا

خلیل

خلیل
نام شهری است که آن را تا بیت المقدس یک روز راه است وقبر حضرت خلیل الرحمن و اسحاق و یعقوب و یوسف در این شهر و در منارۀ زمینی قرار دارد. نام اصلی این شهرحبرون بوده و بالای مناره در حال حاضر بنایی است که گرداگرد آن نیز توری کشیده اند. (از معجم البلدان)
لغت نامه دهخدا

خلیل

خلیل
لقب حضرت ابراهیم پیغمبر است و او را خلیل الرحمن و خلیل الله نیز می گویند:
در امان ایزدی از غرق و حرق روزگار
همچو در آتش خلیل و همچو در دریاحکیم.
سوزنی.
ملوک شرق و سلاطین چین بدو نازند
چو از خلیل و صهیب اهل شام و اهل حجاز.
سوزنی.
کمان گروهۀ گبران ندارد آن مهره
که چار مرغ خلیل اندرآورد ز هوا.
خاقانی.
حق کرد خلیل را اشارت
تا کرد بنا بسان کعبه.
خاقانی.
خلیل از خیلتاشان سپاهش
کلیم از چاوشان بارگاهش.
نظامی.
گلستان کند آتشی بر خلیل
گروهی به آتش برد زآب نیل.
سعدی.
دگر بروی کسم دیده باز می نشود
خلیل من همه بتهای آذری بشکست.
سعدی.
بتولای تو در آتش محنت چوخلیل
گوییادر چمن لاله و ریحان بودم.
سعدی.
مرا چون خلیل آتشی در دلست
که پنداری این شعله بر من گلست.
سعدی.
یا رب این آتش که بر جان منست
سرد کن زآنسان که کردی بر خلیل.
حافظ.
- خلیل الرحمن، نام حضرت ابراهیم پیغمبر.
- خلیل الله ، نام حضرت ابراهیم پیغمبر
ابن محمد مغربی الاصل و مصری المولد و المنشاء والوفاه. از فقیهان زمان بود و او را کتب چندی است که از آنجمله است: ’شرح المقولات العشر’ مرگ او بسال 1177 هجری قمری اتفاق افتاد. (از اعلام زرکلی چ 1 ج 1 ص 299)
ابن ولی بن جعفر. او راست: المقصد التام فی معرفه احکام الحمام. وفات او بسال 1106 هَ. ق. اتفاق افتاد. (یادداشت بخط مؤلف)
(مولانا...). او نقاش معروف و مصور مشهور به زمان شاهرخ گورکانی است. (از تذکرۀ دولتشاه سمرقندی ص 340)
لغت نامه دهخدا