جدول جو
جدول جو

معنی ظرر - جستجوی لغت در جدول جو

ظرر
(ظُ رَ)
سنگ تیز. ج، ظرّان
لغت نامه دهخدا
ظرر
بنگرید به ظر
تصویری از ظرر
تصویر ظرر
فرهنگ لغت هوشیار

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از ظفر
تصویر ظفر
(پسرانه)
پیروزی، نصرت
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از صرر
تصویر صرر
صره ها، کیسه ای که در آن دینار و درهم می ریختندها، کیسه های پول ها، همیان ها، جمع واژۀ صره
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظهر
تصویر ظهر
پشت، عقب، دنبال، یک روی کاغذ یا سند که نوشته نشده باشد
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از سرر
تصویر سرر
سریرها، تخت پادشاهی ها، اورنگ ها، جمع واژۀ سریر
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از غرر
تصویر غرر
غرّه ها، سپیدی های پیشانی، جمع واژۀ غرّه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ضرر
تصویر ضرر
مقابل نفع، گزند، نقصان، زیان، تنگی و بدحالی
ضرر زدن: زیان رساندن
ضرر کردن (کشیدن): زیان دیدن، زیان بردن
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظفر
تصویر ظفر
ناخن، استخوان نازک روی سرانگشت دست و پا
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ظئر
تصویر ظئر
زنی که بچۀ دیگری را شیر می دهد، دایه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از شرر
تصویر شرر
شرار، آنچه از آتش به هوا می پرد، جرقه
فرهنگ فارسی عمید
جمع طره، کاکل ها کنگره ها نگارهای جامه کنارهای بام جمع طره موی پیشانیها، نقوش جامه، کناره های بام
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظفر
تصویر ظفر
پیروزی، نصرت، فتح، غلبه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظرف
تصویر ظرف
جای چیزی، باردان، آنچه در آن چیزی نهند
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظئر
تصویر ظئر
زن شیر دار که بچه دیگری را شیر دهد دایه، مهربان بر شخص و جز آن
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظهر
تصویر ظهر
میانه روز، نیم روز
فرهنگ لغت هوشیار
فریب خوردن فریبیدن، سیج (خطر)، نابودی مرگ، جمع اغر، بر گزیدگان مهتران، جمع غره، نخست شب های ماه هلاکت، خطر، فریب خوردن: او نکرد این فهم پس داد از غرر شمع فانی را به فانی دگر. (مثنوی) جمع غره، برگزیده ها، عالی ها، سپیدیهای پیشانی. یا در غرر. مرواریدهای بهتر و برگزیده، سخنان استوار و برگزیده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یرر
تصویر یرر
سختی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ظرب
تصویر ظرب
چفسیدن دوسیدن پشته، سنگ برآمده، تیزی سنگ
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ضرر
تصویر ضرر
زیان، خلاف نفع
فرهنگ لغت هوشیار
خوشه نارس، جمع صره، همیان ها همیان در هم و مانند آن کیسه سیم و زر، جمع صرر
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از شرر
تصویر شرر
پاره آتش که بجهد، آتشپاره، سرشک آتش
فرهنگ لغت هوشیار
سره تخت پادشاهی اورنگ، تخت مسند جمع اسره سرر. یا سریر اعلی. تخت سلطنت. یا سریر فلک. بنات النعش
فرهنگ لغت هوشیار
جمع در، مرواریدها، مهایک ها بلورها جمع در درها مرواریدها. یا درر دراری مرواریدهای درخشان
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از درر
تصویر درر
((دُ رَ))
جمع در، درها، مرواریدها
فرهنگ فارسی معین
تصویری از شرر
تصویر شرر
((شَ رَ))
پاره آتش که به هوا پرد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از طرر
تصویر طرر
((طُ رَ))
جمع طره، موی پیشانی ها، نقوش جام، کناره های بام
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظفر
تصویر ظفر
((ظَ فَ))
پیروز شدن، پیروزی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظرف
تصویر ظرف
((ظَ فَ))
آوند، هر آن چه که در آن چیزی بگذارند، جمع ظروف، فاصله زمانی
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ضرر
تصویر ضرر
((ضَ رَ))
زیان وارد آوردن، زیان
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظئر
تصویر ظئر
((ظِ))
زن شیردار که بچه دیگری را شیر دهد، دایه، مهربان بر شخص و جز آن
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ظفر
تصویر ظفر
پیروزی
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ظهر
تصویر ظهر
نیمروز
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ضرر
تصویر ضرر
زیان
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از ظرف
تصویر ظرف
آوند
فرهنگ واژه فارسی سره