تأنیث طیب، و در تمام معانی با طیب برابر است. ج، طیبات. مقابل خبیثه. قوله تعالی: اء لم تر کیف ضرب اﷲ مثلاً کلمهً طیبهً کشجره طیبه (قرآن 24/14) ، نمی بینی ای محمدیعنی نمیدانی که چگونه مثل زد خدای تعالی که گفت کلمتی پاکیزه چون درختی پاک است. مفسران گفتند: مراد بکلمه پاک گفتن لااله الااﷲ است. (تفسیر ابوالفتح). و نیز قوله تعالی: و جرین بهم بریح طیبه (قرآن 22/10) ، وکشتیها ببرد ایشان را بباد خوش چون باد نرم باشد کشتی خوش رود و راست و آسان رود. (تفسیر ابوالفتوح). - ارواح طیبه، روانهای پاک. در برابر ارواح خبیثه (روانهای پلید و ناپاک). - خمسۀ طیبه، محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوه اﷲ و سلامه علیهم اجمعین. - طیبهالرائحه، خوشبوی. معطر
تأنیث طیب، و در تمام معانی با طیب برابر است. ج، طیبات. مقابل خبیثه. قوله تعالی: اء لم تر کیف ضرب اﷲ مثلاً کلمهً طیبهً کشجره طیبه (قرآن 24/14) ، نمی بینی ای محمدیعنی نمیدانی که چگونه مثل زد خدای تعالی که گفت کلمتی پاکیزه چون درختی پاک است. مفسران گفتند: مراد بکلمه پاک گفتن لااله الااﷲ است. (تفسیر ابوالفتح). و نیز قوله تعالی: و جرین بهم بریح طیبه (قرآن 22/10) ، وکشتیها ببرد ایشان را بباد خوش چون باد نرم باشد کشتی خوش رود و راست و آسان رود. (تفسیر ابوالفتوح). - ارواح طیبه، روانهای پاک. در برابر ارواح خبیثه (روانهای پلید و ناپاک). - خمسۀ طیبه، محمد و علی و فاطمه و حسن و حسین صلوه اﷲ و سلامه علیهم اجمعین. - طیبهالرائحه، خوشبوی. معطر
مدینه الرسول صلی الله علیه و آله و سلم. قبل انما سمیت بطیبه بنت قیداربن اسماعیل وکانت تسکنها. (منتهی الارب). مدینه. یثرب. طابه. شهری که پیغمبر صلواه الله علیه و آله بدانجا هجرت کرد
مدینه الرسول صلی الله علیه و آله و سلم. قبل انما سمیت بطیبه بنت قیداربن اسماعیل وکانت تسکنها. (منتهی الارب). مدینه. یثرب. طابه. شهری که پیغمبر صلواه الله علیه و آله بدانجا هجرت کرد
گیاه ریحان کرمانی افسنتین، گیاهی خودرو با ساقه های بلند، برگ های کرک دار، شاخه های انبوه و گل های زرد کوچک که برای معالجۀ لقوه، فالج، رعشه و امراض معده و کبد به کار می رفته، خاراگوش
گیاه ریحان کرمانی اَفسَنتین، گیاهی خودرو با ساقه های بلند، برگ های کرک دار، شاخه های انبوه و گل های زرد کوچک که برای معالجۀ لقوه، فالج، رعشه و امراض معده و کبد به کار می رفته، خاراگوش
شراب مطیبه للنفس، یعنی سبب خوشی نفس است. (منتهی الارب). شرابی که سبب خوشی نفس است. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). طعام مطیبه، طعامی که نفس را خوش آید. (مهذب الاسماء)
شراب مطیبه للنفس، یعنی سبب خوشی نفس است. (منتهی الارب). شرابی که سبب خوشی نفس است. (ناظم الاطباء) (از معجم متن اللغه) (از اقرب الموارد). طعام مطیبه، طعامی که نفس را خوش آید. (مهذب الاسماء)
یک بومادران (مفرد شیب)، سپید مویی سپید شدن سر برنجاسپ درختی که یکی از گونه های افسنتین (خارا گوش) به شمار میرود، گونه ای از ریحان که ریحان کرمانی نیز نامیده می شود
یک بومادران (مفرد شیب)، سپید مویی سپید شدن سر برنجاسپ درختی که یکی از گونه های افسنتین (خارا گوش) به شمار میرود، گونه ای از ریحان که ریحان کرمانی نیز نامیده می شود