- طواراه
- تاج شاهان زهری از گیاهان این واژه در برهان طواره آمده برابر با بیش که بیخ گیاهی است اقونیطون سمی
معنی طواراه - جستجوی لغت در جدول جو
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
فرانسوی آبدیده
آبدیده
آماده، حاضر و مهیا برای کار، مرتب و منظم و آراسته
پارسی تازی شده اوارچه دفتر همار (حساب) دفتر حسابی که حسابهای پراکنده دیوانی را در آن نویسند، جمع اوارجات
اواره، دفتری که در آن اقلام درآمد و هزینه و حساب های مالیاتی را ثبت می کردند، دفتر حساب دیوانی، دیوان خانه، اوار، ایاره
در بدیع استعمال کلماتی که مضمون آن زننده، باشد اما بتوان با تصحیف و تغییر برخی از کلمات رفع اعتراض کرد و ذم را به صورت مدح درآورد
طاعت و بندگی
از مغولی به شیوه رمن تازی شاهرسان، گمشده ها، داراک نبودگان داراک ژریختگان در زمان ایلخانان، ساو دروازه ها در زمان سلجوقیان، جمع طیاره، هواپیما ها کشتی های تند رو نوند ها
آنچه گوارا باشد خوردنی مطبوع خوشگوار: می تلخ است جور گلعذاران که هر چندش خوری باشد گواران. (امیر خسرو)
مبارات در فارسی: بیزاری از هم، چشم همچشمی
مجارات و مجارا در فارسی: راندن چیزی را، با هم رفتن، گفت و گو کردن، دست دست کردن (دفع الوقت کردن)، با هم برابر کردن
مدارا و مدارات در فارسی: نرمی سازگاری کنار آمدن برد باری
ممارات در فارسی: پیکار، دشمنی رویداد ها
موالات در فارسی همدوستی همکاری، پیوسته کاری
مواطات در فارسی: همداستانی ساز واری
مواسا و مواسات در فارسی: تیمناک یاریگری یاری از دل و جان
موازات در فارسی: همسویگی، رو با رویی
موارده و مواردت در فارسی: هم آبشخوری، همزبانی هم سخنی باهم بیک آبشخور وارد شدن، ورود (بابشخور)، همزبانی همسخنی: . .} و آن اطناب و مبالغت مقرون بلطافت مواردت از داستان شیر و گاو آغاز افتاده است که اصل آنست ) (کلیله. مصحح مینوی. 26- 2 5)
مواربه در فارسی: شکست دادن، فریب دادن، آسیب رساندن با همدیگر زیرکی کردن مکر و فریب کردن با هم، آفت رسانیدن بیکدیگر، استعمال کلماتی موهن که بتوان با تصحیف و تغییر برخی کلمات رفع اعتراض کرد چنانکه گویند جامی شاعری بنام (ساغری) را چنین هجو کرد: (ساغری میگفت دزدان معانی برده اند هر کجا در شعر من یک نکته خوش دیده اند) (خواندم اکثر شعر هایش را یکی معنی نبود راست میگفت اینکه معنیهاش را دزدیده اند) و چون ساغری از او گله کرد در پاسخ گفت من گفته ام (شاعری میگفت)
مواخات در فارسی: برادری یگانگی مواخات در فارسی: برادری دوستی: چون برادری
مواتات در فارسی: سازش مواتات در فارسی: فرمانبرداری، همراهی ساز گاری
هضم شده
کاغذهای چروک خورده، پاره یا آب دیده که برای استفاده در چاپ مناسب نیست
بیراه، راه کج و غلط
طیّاره ها، در دورۀ مغول نوعی درآمد که از چند طریق به دست می آمده، من جمله اموال و املاکی که وارث نداشته و مالی که از شخص رشوه خوار یا کسی که از اموال پادشاه دزدیده بود، می گرفتند، آنچه از مال شخص غایب ضبط می شد، جمع واژۀ طیّاره
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
باران (نگارش کردی: واران)، نامی که مورخان یونانی به پادشاهان ایرانی که نامشان بهرام بوده داده اند
از وطن دور، سرگردان
معبر، گذرگاه
پرگار، چرخنده گردنده مونث دوار، پرگار، هاله ماه