جدول جو
جدول جو

معنی طیارات

طیارات
طیّاره ها، در دورۀ مغول نوعی درآمد که از چند طریق به دست می آمده، من جمله اموال و املاکی که وارث نداشته و مالی که از شخص رشوه خوار یا کسی که از اموال پادشاه دزدیده بود، می گرفتند، آنچه از مال شخص غایب ضبط می شد، جمع واژۀ طیّاره
تصویری از طیارات
تصویر طیارات
فرهنگ فارسی عمید

واژه‌های مرتبط با طیارات

طیارات

طیارات
از مغولی به شیوه رمن تازی شاهرسان، گمشده ها، داراک نبودگان داراک ژریختگان در زمان ایلخانان، ساو دروازه ها در زمان سلجوقیان، جمع طیاره، هواپیما ها کشتی های تند رو نوند ها
فرهنگ لغت هوشیار

طیارات

طیارات
جَمعِ واژۀ طَیّاره. رجوع به طَیّاره شود. درآمد دیوانی حاصل از جریمۀ مختلس یا مال بلا و ارث یا مال گمشده و یا مال غائب مفقودالاثر بلاوارث: و طیارات دیوان و توفیرات خزانه الا برخصتی شرعی از وجهی مرضی بخودراه نمیدهد. (المعجم چ طهران ص 11). و آنچه از مملکت پادشاهان قدیم یابد، مال پادشاهی بود. و اما آنچه از رعیت ستاند از چهار قوم باشد: از اهل زراعت و از اهل تجارت و از چهارپای داران و از طیارات. و اما طیارات از چهار گونه بود: اول مالی که او را هیچ میراث خوار نبود. دوم کسی که مال پادشاه خورده باشد با رشوت ستده و از او بسبب آن چیزی بستانند. سوم بلارغو و چیزهای گم شده و تلف. چهارم غائبانه کسی که مرگ و زندگانی ایشان معلوم نباشد و ایشان را وارث نبود. و این هردو چون خداوند مال بازآید عوض مال او با او دهند و این مال مصالح پادشاهی باشد. (نقل از رسالۀ خواجه نصیر، رسالۀ مالیات و خراج) ، جَمعِ واژۀ طیاره در تداول امروز بمعنی هواپیما. رجوع به طیاره شود
لغت نامه دهخدا

زیارات

زیارات
دیدار کردن (شخص بزرگ و محترم) باز دید کردن، بمشاهده متبرک و بقعه ها رفتن، دعایی که به عنوان تشرف باطنی برای امامها امامزاده ها و اولیا خوانند حجع: زیارات
فرهنگ لغت هوشیار

سیارات

سیارات
جمع سیار، جمع سیاره، گدان مونث سیار، کوکبی که گرد آفتاب یا کوکب دیگر گردد و از آن کسب نور کند جمع سیارات سیارگان سیاره ها. توضیح در منظومه شمسی ما 9 سیاره است: عطارد زهره زمین مریخ مشتری زحل اورانوس نپتون پلتون
فرهنگ لغت هوشیار

سیارات

سیارات
سیاره، هر جرم آسمانی که در مداری بیضی شکل می چرخد، از خود روشنایی ندارند و از ستارۀ خود کسب نور می کند، سیاراتی که به دور خورشید می گردند به ترتیب فاصلۀ از خورشید عبارتند از عطارد یا تیر، زهره یا ناهید، زمین، مریخ یا بهرام، مشتری یا برجیس، زحل یا کیوان، اورانوس، نپتون و پلوتون، سَیار، کاروان، قافله
سیارات
فرهنگ فارسی عمید

خیارات

خیارات
جَمعِ واژۀ خیار و آن حقی است برای متبایعین یا یکی از آنها که می تواند عقد لازم را برهم زند وبنا بر تقسیم موجود در کتاب حقوق مدنی سیدحسن امامی ج 1 ص 475 خیارات بر دو قسمند: اول خیارات مختص، دوم خیارات مشترک، خیارات مختص خیاراتی اند که فقط در عقدبیع یافت میشوند و در عقود لازم دیگر موجود نخواهند بود و آنها طبق ذیل ماده 456 قانون مدنی ایران عبارتند از: خیار مجلس، خیار حیوان، خیار تأخیر ثمن، چه مادۀ 456 می گوید تمام انواع خیار در جمیع معاملات لازمه ممکن است موجود باشد مگر خیار مجلس و حیوان و تأخیر ثمن که مخصوص بیع است، خیارات مشترک خیاراتی اند که اختصاص به بیع ندارند و ممکن است در هر یک از معاملات لازمه یافت شود، (حقوق مدنی امامی ج 1 ص 485)، خیارات مشترک با توجه مادۀ 396 قانون مدنی عبارتند از: 1- خیار تخلف شرط، 2- خیار رؤیت و تخلف وصف، 3- خیار غبن، 4- خیار عیب، 5- خیار تدلیس، 6- خیار تبعض صفقه، 7- خیار شرط، 8- خیار تفلیس (مادۀ 380)، و رجوع به هر یک از این ترکیبات در ذیل خیارشود
لغت نامه دهخدا

عیارات

عیارات
جَمعِ واژۀ عیار، (اقرب الموارد)، رجوع به عیار شود، جج ِ عَیر، (منتهی الارب)، رجوع به عیر شود
لغت نامه دهخدا