- طو
- طوی، جشن، شادی
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، طوی، عرس، بیوگانی، پیوگانی، زلّه
معنی طو - جستجوی لغت در جدول جو
- طو
- گرسنه ترکی جشن ضیافت جشن
- طو
- ضیافت، جشن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
(دخترانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
پرنده سبز رنگ و سخنگوست و نام برخی زنان در فارسی دری است.، پرنده ای که بیشتر در نواحی استوایی و جنگلها زندگی می کند
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، بنا به بعضی از نسخه های شاهنامه، نام یکی از چهار پسر اسفندیار، فرزندگشتاسپ پادشاه کیانی
(پسرانه)
فرهنگ نامهای ایرانی
از شخصیتهای شاهنامه، نام دلاوری تورانی از فرماندهان سپاه افراسیاب تورانی، نیز نام سرداری ایرانی درزمان کیخسرو پادشاه کیانی
دراز
دیرزیوی
دراز هی گیتایی
درازای تاریخ
درازا، درازنا
توفان
جشن، شادی
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، عرس، پیوگانی، زلّه، طو، بیوگانی
عروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، عرس، پیوگانی، زلّه، طو، بیوگانی
جای نگهداری چهارپایان، ریسمانی که پای چهارپایان را به آن می بستند، رشتۀ گردن بند
دیفساقوس، گیاهی خاردار، برگ هایش شبیه برگ کاهو و چسبیده به ساق. در میان برگ و ساق آن کرم های ریز سفید تولید می شود. خس الکلاب، مشطالراعی، طوسک، دینساقوس
دارای طوق، دارای گردن بند، پرنده ای که خطی سیاه یا سفید مانند گردن بند بر گردن دارد، از قبیل قمری و کبوتر
خواهی نخواهی، خواه ناخواه
درختی در بهشت، برای مثال به باغی در او سایۀ شاخ طوبی / به باغی در او چشمۀ آب کوثر (فرخی - ۵۴)
خوشا
خوشا
بلندقد، بلندبالا، درازبالا
جایی که طوفان از آن برخیزد
به درازا کشیدن، ادامه یافتن
مانند طوطی و بدون استنباط سخن
خوش به حال تو، خوشا به حال تو
طویل ها، دراز ها، جمع واژۀ طویل
طاحون ها، آسیا ها، جمع واژۀ طاحون
در علم فیزیک فاصلۀ مابین ماکزیمم های دوموج متوالی، مقدار مسافتی که حرکت ارتعاشی در زمان تناوب خود می پیماید
نیت، ضمیر، خاطر، اندیشه، باطن شخص، راز