معنی طو - فرهنگ فارسی معین
واژههای مرتبط با طو
طو
- طو
- طوی، جشن، شادی
عَروسی، ازدواج، جشنی که به مناسبت ازدواج دو نفر برگذار می شود، طُویْ، عُرُس، بَیوگانی، پَیوگانی، زَلِّه
فرهنگ فارسی عمید
طو
- طو
- طوی، ضیافت، عروسی:
دائماً خاقان ما کرده ست طو
گوش مارا می کشد لاتقنطوا،
مولوی
لغت نامه دهخدا