جدول جو
جدول جو

معنی طمانینه - جستجوی لغت در جدول جو

طمانینه
آرام گرفتن، قرار گرفتن، آرامش، قرار، سکون، سنگینی، وقار
تصویری از طمانینه
تصویر طمانینه
فرهنگ فارسی عمید
طمانینه
آرام گرفتن و سکون آرامش، آسایش، گرانسنگی، آرامش دل آسود گی آرامیدن قرار گرفتن، آرامش قرار سکون قلب، آسایش استراحت
فرهنگ لغت هوشیار
طمانینه
آرامش
تصویری از طمانینه
تصویر طمانینه
فرهنگ واژه فارسی سره
طمانینه
مکث، آهستگی، کندی، تانی، سکون، سکینه، قرار، آرامش، وقار، متانت
فرهنگ واژه مترادف متضاد

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از مادینه
تصویر مادینه
از جنس ماده
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثمانیه
تصویر ثمانیه
هشت گانه
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از ثمانین
تصویر ثمانین
هشتاد، هشت ده تا، عدد «۸۰»
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از مانیده
تصویر مانیده
مانده، باقی گذاشته، برای مثال نماندم به کین تو مانیده چیز / به رنج اندرم تا جهان است نیز (فردوسی۲ - ۱۳۹۱)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خمانیده
تصویر خمانیده
خم داده شده، کج کرده شده، برای مثال خمانیده دم چون کمانی ز قیر / همه نوک دندان چو پیکان تیر (اسدی - ۹۰)
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از رمانیده
تصویر رمانیده
رمانده، رم داده شده
فرهنگ فارسی عمید
(خَ دَ / دِ)
خم کرده. (یادداشت بخط مؤلف). خمیده شده. (برهان قاطع) :
چو با تیغ نزدیک شد ریونیز
بزه برکشید آن خمانیده شیز.
فردوسی.
به پیش اندر آمد یکی تند ببر
جهان چون درخش و خروشان چو ابر
خمانیده دم چون کمانی ز قیر
همه نوک دندان چو پیکان تیر.
اسدی (گرشاسب نامه).
، تقلیدنموده. (برهان قاطع)
لغت نامه دهخدا
(دِ)
از شهرهای کهن آرکادی است که پیروزی اسپارتها بر ’تبی ها’ی یونان و کشته شدن فرمانده لشکر ’تب’ به نام اپامی نونداس در آنجا موجب شهرت و معروفیت آن شهر گردید. (از لاروس). یکی از بلاد قدیمی آرکادیا بوده است. در سال 418 پیش از میلاد سپاهیان اسپارتا در این محل بر لشکریان آتن غالب شدند و شهر مزبور از این جهت در تاریخ قدیم یونان اهمیت یافته است. (اعلام تمدن قدیم تألیف فوستل دو کولانژ ترجمه نصرالله فلسفی)
لغت نامه دهخدا
(دَ دَ / دِ)
دمانده. نعت مفعولی از دمانیدن. رویانده. رویانیده. (یادداشت مؤلف). رجوع به دمانیدن و دمیدن شود
لغت نامه دهخدا
(رَ دَ / دِ)
رم داده شده. رمانده شده. رجوع به رمانیدن شود
لغت نامه دهخدا
(قُ مَءْ نَ / نِ)
تکبر. (فرهنگ نظام) : با قمأنینه و طمأنینه
لغت نامه دهخدا
(طَ رِ)
قریه ای است منسوب بمردی طهمان نام. (از معجم البلدان) (مراصد)
لغت نامه دهخدا
(کَ نَ)
کرمی است سرخ مایل به سیاهی زهردار. (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(ثَ)
عمر بن ثابت الضریر، مکنی به ابوالقاسم از مردم قریۀ ثمانین. یکی از مشاهیر نحات از شاگردان ابن جنی. اورا در نحو و دیگر اقسام ادب عرب تآلیف بسیار است و از جمله شرح برلمعه و بر تصریف ملوکی و کتاب المقید فی النحو. (روضات الجنات ص 322). و وفات وی بسال 482 هجری قمری بوده است
در نزد شیعیان مراد از او سید مرتضی علم الهدی است و صاحب روضات (ص 383) در وجه تلقب او به ثمانینی گوید: و کان یلقب بالثمانینی لانه احرز من کل شی ٔ ثمانین حتی کان عمره ثمانین سنه و ثمانیه أشهر
لغت نامه دهخدا
(طَ)
آرام و آرامش. (غیاث) (آنندراج)
لغت نامه دهخدا
(حَ)
آرامش. (مهذب الاسماء). آرامیدن. (مجمل اللغه) (دهار) (منتهی الارب). قرار گرفتن. (منتهی الارب). آرام گرفتن. بیارامیدن. قرار یافتن. سکون قلب. (غیاث) (آنندراج). رفاه. سکون. اطمینان. آرامیدگی: سلطان در اوقات حاجات با سکینتی تمام و طمأنینتی کامل ازبهر ادای فرایض بدان راه بمسجد رفتی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 423). ایشان از سابقۀ زلت خویش طمأنینه نمی یافتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 373).
چون طمأنینه ست صدق و بافروغ
دل نیارامد بگفتار دروغ.
مولوی.
صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: طمأنینه عبارت ازفزونی آرامی و تسکینی است که برای نفس برحسب دریافت آن حاصل آید چنانکه هرگاه دریافت شدۀ آن یقینی باشدنفس بر فزونی یقین و کمال آن مطمئن میشود مانند اطمینانی که برای متیقن به وجود مکه و بغداد پس از دیدن آنها حاصل آید، و قول خدای تعالی درباره حکایت از ابراهیم (ع) اشاره بهمین نوع طمأنینه است که میفرماید: لیطمئن قلبی، چه مراتب یقین از لحاظ قوت و ضعف و بی احتمال نقیض متفاوت است چنانکه برخی از علما بدین تفاوت معتقدند و هرگاه اطمینان نفس ظنی باشد درین صورت اطمینان آن رجحان جانب ظن است بدانسان که تقریباً داخل حد یقین میشود. و حاصل مطلب اینست که طمأنینه عبارتست از سکون نفس بسبب شبهه. و منظور از گفتار اصولیان نیز همین است که میگویند: خبر مشهور علم طمأنینه را افاده میکند. اینست آنچه در التلویح و چلپی درین باره آمده است. و ابوالبقا در کلیات آرد: طمأنینه اسم است از اطمینان و در لغت بمعنی سکونت و شرعاً عبارتست از: قرار و سکون گرفتن مقدار ذکر تسبیح در ارکان نماز و این قرار واجب است و از اینرو ترک آن سهواً ایجاب سجده ای میکند و ترک آن عمداً کراهت شدید دارد و اگر وقت باقی باشد اعادۀ آن لازم است وگرنه پس از وقت توبه واجب است
لغت نامه دهخدا
تصویری از قمانینه
تصویر قمانینه
سر ساخته از طمانینه فیس افاده تکبر فیس
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از یمانیه
تصویر یمانیه
جو سرخ، زن یمنی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از مادینه
تصویر مادینه
جنس ماده
فرهنگ لغت هوشیار
دوغی که شبت در آن کنند و در مشکی یا کیسه ای آویزند شیراز: و جئنهاببضاعه مزجاه... حسن بصری گفت ماستینه بوده
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طماعیه
تصویر طماعیه
آزمندی
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از ثمانین
تصویر ثمانین
هشتاد ثمانون
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خمانیده
تصویر خمانیده
خم شده کج گردیده
فرهنگ لغت هوشیار
هشت، درهمهاییی در قدیم که وزن ده عدد آن هشت فلک بوده است. یا آبا ثمانیه. هشت فلک (افلاک سبعه سیاره و فلک البروج)، یاجنات ثمانیه. هشت بهشت هشت خلد. یارذایل ثمانیه. دو طرف افراط و تفریط فضایل اربعه
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از رمانیه
تصویر رمانیه
نارک خوراکی از دانه انار
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمانین
تصویر طمانین
آرام آرامش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از طمأنینه
تصویر طمأنینه
((طُ مَ نِ))
آرام گرفتن، قرار گرفتن، آرامش، قرار، سکون
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثمانیه
تصویر ثمانیه
((ثَ یِ))
هشت
فرهنگ فارسی معین
تصویری از ثمانین
تصویر ثمانین
((ثَ))
هشتاد
فرهنگ فارسی معین
تصویری از مادینه
تصویر مادینه
مونث
فرهنگ واژه فارسی سره
تصویری از زمانیکه
تصویر زمانیکه
در حالیکه
فرهنگ واژه فارسی سره