آرامش. (مهذب الاسماء). آرامیدن. (مجمل اللغه) (دهار) (منتهی الارب). قرار گرفتن. (منتهی الارب). آرام گرفتن. بیارامیدن. قرار یافتن. سکون قلب. (غیاث) (آنندراج). رفاه. سکون. اطمینان. آرامیدگی: سلطان در اوقات حاجات با سکینتی تمام و طمأنینتی کامل ازبهر ادای فرایض بدان راه بمسجد رفتی. (ترجمه تاریخ یمینی ص 423). ایشان از سابقۀ زلت خویش طمأنینه نمی یافتند. (ترجمه تاریخ یمینی ص 373). چون طمأنینه ست صدق و بافروغ دل نیارامد بگفتار دروغ. مولوی. صاحب کشاف اصطلاحات الفنون آرد: طمأنینه عبارت ازفزونی آرامی و تسکینی است که برای نفس برحسب دریافت آن حاصل آید چنانکه هرگاه دریافت شدۀ آن یقینی باشدنفس بر فزونی یقین و کمال آن مطمئن میشود مانند اطمینانی که برای متیقن به وجود مکه و بغداد پس از دیدن آنها حاصل آید، و قول خدای تعالی درباره حکایت از ابراهیم (ع) اشاره بهمین نوع طمأنینه است که میفرماید: لیطمئن قلبی، چه مراتب یقین از لحاظ قوت و ضعف و بی احتمال نقیض متفاوت است چنانکه برخی از علما بدین تفاوت معتقدند و هرگاه اطمینان نفس ظنی باشد درین صورت اطمینان آن رجحان جانب ظن است بدانسان که تقریباً داخل حد یقین میشود. و حاصل مطلب اینست که طمأنینه عبارتست از سکون نفس بسبب شبهه. و منظور از گفتار اصولیان نیز همین است که میگویند: خبر مشهور علم طمأنینه را افاده میکند. اینست آنچه در التلویح و چلپی درین باره آمده است. و ابوالبقا در کلیات آرد: طمأنینه اسم است از اطمینان و در لغت بمعنی سکونت و شرعاً عبارتست از: قرار و سکون گرفتن مقدار ذکر تسبیح در ارکان نماز و این قرار واجب است و از اینرو ترک آن سهواً ایجاب سجده ای میکند و ترک آن عمداً کراهت شدید دارد و اگر وقت باقی باشد اعادۀ آن لازم است وگرنه پس از وقت توبه واجب است