نگهبان و متصدی طشتخاناه یاطشتخانه، مستخدم محافظ رخت کن یا جایگاه البسه. (دزی ج 2 ص 44) : انوشتکین، طشتدار ملکشاه بن الب ارسلان و شحنۀ خوارزم بود. رجوع به تشتدار شود
نگهبان و متصدی طشتخاناه یاطشتخانه، مستخدم محافظ رخت کن یا جایگاه البسه. (دزی ج 2 ص 44) : انوشتکین، طشتدار ملکشاه بن الب ارسلان و شحنۀ خوارزم بود. رجوع به تشتدار شود
آفتابه چی. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). و او را آبدستان دار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). آفتابچی را گویند یعنی شخصی که طشت و آفتابه را نگاه دارد و پاکیزه سازد. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). پیشخدمت و آفتابه چی. (انجمن آرا) (آنندراج). آن کسی که آبدست پیش و پس از خوان می آورده. (یادداشت مرحوم دهخدا) : مصطفی استاده خوان سالار و رضوان تشت دار هدیه دندان مزد خاص و عام یکسان آمده. خاقانی. شاید که تشت دار سرایش شودخضر زیرا که تشت خانه او چرخ اخضر است. شرف شفروه (از انجمن آرا). و رجوع به طشتدار شود
آفتابه چی. (فرهنگ جهانگیری) (فرهنگ رشیدی). و او را آبدستان دار نیز گویند. (فرهنگ جهانگیری). آفتابچی را گویند یعنی شخصی که طشت و آفتابه را نگاه دارد و پاکیزه سازد. (برهان) (از آنندراج) (از ناظم الاطباء). پیشخدمت و آفتابه چی. (انجمن آرا) (آنندراج). آن کسی که آبدست پیش و پس از خوان می آورده. (یادداشت مرحوم دهخدا) : مصطفی استاده خوان سالار و رضوان تشت دار هدیه دندان مزد خاص و عام یکسان آمده. خاقانی. شاید که تشت دار سرایش شودخضر زیرا که تشت خانه او چرخ اخضر است. شرف شفروه (از انجمن آرا). و رجوع به طشتدار شود
پشتوان. پشتیبان. پشت و پناه. یاریگر. مددکار. پشتوار: ور همی بیند چرا نبود دلیر پشتدار و جان سپار و چشم سیر. مولوی. نه مار را مدد و پشت دار موسی خواست نه لحظه لحظه ز عین جفا وفا سازد. مولوی (از رشیدی) (از فرهنگ شعوری). ، هر چیز که به او ضخامتی باشد خصوصاً از جنس پوشیدنی. (برهان قاطع)
پشتوان. پشتیبان. پشت و پناه. یاریگر. مددکار. پشتوار: ور همی بیند چرا نبود دلیر پشتدار و جان سپار و چشم سیر. مولوی. نه مار را مدد و پشت دار موسی خواست نه لحظه لحظه ز عین جفا وفا سازد. مولوی (از رشیدی) (از فرهنگ شعوری). ، هر چیز که به او ضخامتی باشد خصوصاً از جنس پوشیدنی. (برهان قاطع)